دوشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۹۶

شام تا سحر




از تو ای راحت جان  تا من بیدل دورم 
گرد بادم که ز آسایش منزل دورم 

بند بندم چو نی از ناله جانسوز  پرست 
کز دم  گرم تو ای همنفس دل  دورم .........؟

باز صبح شد و ما بیداریم  و مانند یک پیاز رنگی خودمان را درون  کلی شال و پارچه پیچیده به انچام وظیفه مشغولیم !.

روز گذشته یک ویدیو از خانمی بنام " گرد آفرین " دیدم که در خانه قمر خانم نوری زاده شاهنامه خوانی میکند در این پیام .ویدیویی حسابی آن خانم کوچولو مسی علینزاد را که به غلط مینویسند " مسیج"  حلاصه شده مصومه قمی  کاملا  عریان کرده و حالش را جا آورده وچقدر به شاهبانویش مینازید که جایزه پاکیزگی را باو داده اند  والا دیگر گمان نکم به من واو  کسی نگاه کند !!! برای همین هم هست که پاکیزه مانده ایم ؟! بعلاوه  ایشان به چه مجوزی وطبق کدام مدرک آن دخترک یا زن بیچاره را به چالش کشید بود ؟ اورا جا انداز وخیانتکار خوانده بود ، بیادم آمد که پرویز کاردان خیلی از او حمایت میکرد و چند بار او را به تلویزیون اندیشه دعوت کرد و گاهی برنامه ای را باو اهدا میکرد وچه بسا بخاطر همین هم کارش را ازدست داد! وچه بسا آن خانم گرد آفرین نهم راست بگویند کی نمیداند آنقدر ما نقش مانرا خوب بازی میکنیم که  خودمان هم آنرا باوز داریم .

 بهر روی مشگل خودشان میباشد تنها میدانم یک سگ  یک گربه را اگر سالها درون یک قفس بگذارند هیچگا ه اینچنین به رویهم پنجه  نمیکشند که ماایرانیان خودمانرا پاره پاره میکنیم  .
در جایی دیگر شخصی قسمتی  از دوران دانشجویش را که عضو کادر وکنفدراسیون جوانان درآلمان بوده  بعنوان خاطره تعریف کرده بود ، کامنتهایی  که برایش گذاشته بودند واقعا مانند یک مامور تفتیش عقاید بود ومعلوم بود که چپی ها و خلقی ها بیشتر دردشان آمده است  .وصد البته فحاشی ها ! .

روز گذشته داشتم خیاری را پوست میگرفتم ناگهان دلم گرفت ، که این محصول از سر زمین من و خاک من نیست متعلق به کشور دیگری است وچه بسا اینهمه که این مردم با اخم و ژستهای من درآوردی با ما برخورد دارند شاید در دلشان گمان میکنند که ما سهم آنهارامیبریم اما نمیدانند که مجانی نیست در ازای آن جانمان را کف دست گذاشته ایم . خوب درحال حاضر  هیچ محصولی حاصل سر زمین خودش نیست .

با زار کارناوالها گرم است و بازار فروشگاهای  البسه وآشغالهای چینی برای چنین جشنی ، دو روز دیگر بازار والنتاین است وچند روز دیگر روز پدر  است وهمچنان این بازارها ادامه دارد وما چقدر سر گرم و خوشحالیم ! وچین از ما خوشحالتر  !! در سر زمین منهم کارناوالی به راه افتاده اماازنوع کشتارها  در زندان  !.


معلوم نیست سر انجام به کجا خواهد کشید ما ملتی نیستیم که بتوانیم یکپارچگی خودرا حفظ گنیم ارتش زیر زمینی داریم مخلوطی از چپی ها وارامنه  وتو فریاد بکش باباجان دوران چپ به پایان رسید دورانی  دیگر فرا رسیده باید با آن مقابله کرد ، نه این  "ایسم ها "همیشه باید باشند تا آنها بتوانند موجودیت خودرا ثابت کنند تنها بخودشان 
وما چه تنها مانده ایم وتا چه اندازه غریب . نه در غربت  دلی شاد داریم ونه رویی در وطن ،  انجا هم برایمان غربت است غربتی که حتی نمیتوانی با بغل دست ات  بگویی هوا چه خوب است .
ما قبل از هر چیز احتیاج به یک حکومت فرهنگی داریم  ، هیچ قهرمانی  نیاز به پیامبر و آخوند و رهبر ندارد .
سطح فرهنگ و دانش ما خیلی پایین است رفتن به دانشگاه و خواندن چند کتاب  مارا  دانشمند نمیسازد قبل ا زهر چیز باید یاد بگیریم که حرمت یکدیگرا داشته و اجازه دهیم هرکسی حرف خودش را بزند همه نباید مانند دیگری فکر کنند امروز اپوزسیون سوراخ شده ما از چند دسته شل وکور وچلاق تشکیل شده است  / مصدق الهی ها / کمونیستهای درس خوانده برلین شرقی ویا دوره دیده در صحرای سینا  زیر نظر ابو عمار  وخلقی ها که دلشان برای خلق زحمت کش میسوزد !! مجاهدین وسلطنت طلبها  وسپس حوصله شان سر میرود دنبال خدا ی اهورا مزدا میروند  و او را  دوباره طلب میکنند . 
کسی بفکر آن مادر ستم دیده ورنج کشیده وآن خاک نیست همه فریاد بر میدارند که " بلی ما رستم دستان دوباره میسازیمت ؟ چگونه ؟ با مثالهای بالا ؟؟!!.یا با آوازها ؟
من  صفحه کامنتهارا بسته ام گاهی ایمیلی از خواننده ای دریافت میکنم  آنهم با ادب گاهی مرا یاری میرسانند آنهم با ادب . متاسفم برای آن دسته که هنوز نمیداند " ادب " چیست آیا با عین مینویسند ویا با الف .؟؟؟ پایان 
نوشته :  ثریا ایرانمنش. " لب پرچین" /اسپانیا / 12/02/2018 میلادی / ...