پنجشنبه، دی ۲۱، ۱۳۹۶

زرین تاج خانم

امروز زیر دوشن نمیدانم  چرا یاد این خانم افتادم  ،  خانمی که پس از مرگ شوهرش وعرق خوریها ولباسهاس دکولته ناگهان روی بسوی مسجد آورد وشد مومن دو آتشه  سواد نداشت  نمیدانم صاحب چند بچه بود ؟ چند دختر که همه آویزان گوش دایی جان بودند .
روزی  دیدم سر وکله اون گله درکمبریج پیدا شد ای دادوبیداداینجاهم ما راحت نیستیم ؟  خانمها وآقایان مطابق معمول  سر میزقمار نشستند وبساط عرق وتریاک هم فراهم شد  وپیشخدمت مخصوص که بنده باشم مشغول پذیرایی !

ناگهان زرینه خانم مشت به سینه اش کو فت که ای ممد رضا ، ایشالاه داغ بچه ات به جگرت بماند که جوانای مردم موکوشی  » میکشی « ،  برگشتم وگفتم  اهه ، زری خانم  ؟  شما چرا  شما که همه افتخارتان این بود که زن برارتان درباری بود ! در جوابم گفت "

تو چه میدانی تو که خبر نداری توکه مچد ( مسجد ) نمیری چه میدانی روزی صدها جوان بیچاره را موکوشند وتوی چاه میاندازند ، 
گفتم زری خانم نفرین خوب نیست نفرین مانند موج میرود وبر میگردد شما خودت پسر داری  اما من بیشتر از شما میدانم این ملاها دارند مغز شمارامیخورند .
درجوابم گفت ، برو پی کارت ، برو شعرت را بخوان سازت را گوش کن  نه نماز  میخوانی نه مچد میری  نان  برارم برات حرامه !!! » نه مسجد میروی ونان برادرم برایت حرام است «
گفتم از همان راهی که شما نماز میخوانید  نماز منهم همان شعر وساز است اما من نفرین به کسی نمیکنم پشت سر کسی هم بد گویی نمیکنم مال دیگرانرا هم مفت ومجانی نمیخورم  ودزد هم نیستم واز اطاق بیرون رفتم .

او لال شد ومرد
من از دست آن قوم ظالمین به شاخ افریقا فرار کردم  سی سال گذشت روزی یکی از دخترهایش بمن زنگ زد وگفت 
 شما میدانید پولهای دایی جانم کجاست ؟  دایی جانیم سی سال کار کرد !! گفتم چند ساله ما خارج هستیم ؟ من خبری از پولهای دایی جانت ندارم بعد از سی سال دنبال پول دایی جانت هستی بروا ز معشوقه هایش که درهمان امریکا هستند بپرس  منهم سی سال سال کار کردم امروز صنار ندارم .
معلوم شد که خانم شوهرش بیکار است پولشان تمام شده حالا بفکر دایی ان پولدارشان افتاده اند وآنقدر احمق هستند که نمی دانند سی سال درخارج مخارج چهار بچه محصل یعنی چی ! گوشی را گذاشتم ونشستم بفکر  که این طایفه چقدر باید بیشعور  باشند .

حال محمد رضا شاه رفت  دوباره بوی کباب بلند شده دوباره بچه هارا ازهند وخارج وارد ایران میکنند تا باز به نوایی برسند . اینفرهنگ پربار ما ایرانیان عزیز است .
مشتی قبیله دورهم جمع شده اند وتنها وجه اشتراکشان زبان فارسی است که خوب بمدد آمدن بقیه لهجه های مختلفی درمیان آن جای گرفته وانگلیسی هم چاشنی آن است 
باد از کدام سو میوزد؟ بوی کباب از کجا بمشام میرسد ؟ وچه کسی نجیب مانده ؟ وخیلی حرفها که بماند برای روزهای دیگر .پایان ثریا / اسپانیا /