سالهای سال است که شیطان در شکلهای مختلف خداوندگار را از تخت به زیر کشیده وخود بجای او نشسته وحکم میراند ، نگاهی باین چهره باید بما بفهماند که حکومت الهی دیگر دردنیا خریداری ندارد ،،هرچه هست دام است وفریب واین دلالان مذاهب یا شمعون ها درحال جیب بری وکلاه برداری میباشند امروز به دستور همین شیطان است که هوادارنش معابد بزرگی را برپا میکنند وبرای برای برپا داشتن پول وطلا انسانهارا قربانی میکنند وبه زنجیر میکشند باید عقیده خودرا بر آنها تحمیل ننمایند .
این یکی از نمایندگان همان شیطان است که بر منبر میگوید " اگر کسی گفت نه لبنان نه غزه صدایش را خاموش کنید واگر کسی گت ایران وطنم اورا بکشید . فتوای چنین جانوری حاکم شد .
امروز حتی دانشمندان هم در آ زمایشگاه های خود بجای چاره برای جان بشر وبقای او دست به ساختن انتنسانهای مصنوعی میزنند گاو مصنوعی گوسفند مصنوعی وتخم مرغ ساخته کارخانه جات چین واسراییل وامپراطوری سفید پوستان کم کم رو به زوال است وبجایش این شاطین که از غار کعف بیرون آمده اند وهنوز با سکه های خود جهانرا وزن میکنند درهمه جا فرا وانند .
خوب دراین غوغای بی ثمر چگونه میشود داستانی خلق کرد که با اصل بخواند وامروزی باشد ، امروز تنها کار ما این است که درباره دیگران اظهار نظربدهیم وبیشتر عیوب دیگران را ببینم تا خوبیهایشان را چون خوبی را دیگر نمیشناسیم .
خدایی در خیال خود ساخته بودیم بر او لباسی از ابریشم خام پوشانده بودیم پدری مهربان بود وما هرگاه دست تضرع سوی او دراز میکردیم بی نصیب نمی ماندیم او در خانه خود یعنی دردل ما نشسته بود . » شاید هنوز هم باشد « اما چرا قدرت خودرا ازدست داه وجهان هستی را به دست شیطان سپرده ؟ نمیدانم
خدا را نتوان دید که درخانه فقر است ....اینهم یکی از دکانهایی بود که دراویش باز کردند تا مردمرا بکار گل بکشند حقه بازانی که باز اززیر عبای امپریالیزم بیرون آمده بود وشاعرانشان دم میگرفتند ومردمرا به گریه وا میداشتند وخود در کاخ هایشان با دخترانی نابالغ همبستر میشدد تا اورا متبرک سازند !!!
نوشته ای را خواندم که میگویند : مردی به مکه رفت تا حاجی شود هنگامیکه برگشت دوستی از او پرسید :
خوب خدارا دیدی چه شکلی بود ؟
او درجواب گفت : خدا که خانه نبود ومردم هم بیکار دور حیاط میگشتند .
این یک نمونه از تحمیق کردن مردم است امروز نیمی از مردم جهان بی خدا شده اند ونیمی به شیطان دل سپرده اند آنچنان دلی که دیگر مجالی برای تفکر ندارند .
ومیگویند دربعضی ز مرزها مامورین میپرسند که مذهب تو چیست واگر طرف جوب بدها بی خدایم ، مامور مرز میرسد بیخدای پروتستانت یا بی خدای کاتولیک !
مسالمانی که باید خدا داشته باشد چون تاجری دربیابانهای مکه ناگهان خدا براو ظاهر شد ودفتر ی را باو داد وگفت بخوان آن تاجر بیسواد بود اما خداوند با کمک جبرییل قلمی دردست او نشاند و گفته هایش را گفت تا آن مرد نوشت ، البته ضد ونقیض هم زیا د بود که یکی از شاگردان آن تاجر درآنها دست بردو وآنهارا تنظیم کرد اما به سزای اعمالش رسید وکشته شد چرا درکلامی که از خدا رسیده دست برده ای؟.......خوب دیگر چه میتوان گفت ؟ درحال حاضر باید دنیای اسلام درخاور میانه شکل بگیرد دعوا برسر ارباب ورهبر است دنیا باید مانند حلقه های المپیک رنگی شوند سفید ها یکطرف سیاهان طرف دیگری مسامانان درگوشه ای به سر وکله هم بکوبند وبین ارباابان مسیحیت دنیز نفاق بیفتد سر انجام ناجی از میان برخیزد وبگویه همه باید تابع من باشید منم خدای خدایان بهشت او ا ز پیش ساخته شده تنها حوریانش کم است ومغ بچگان .
ومن دردلم بها همان خدای خودم گفتگوها داشتم تا جواب آزمایشهایم رسید " همه چیز خوب بود پرفکت . ومن از او سپاسگذاری کردم .
من این ایوان نه تو را نمیدانم ، نمیدانم / من این نقاش جادو را را نمیدانم ، نمیدانم
گهی گیرد گریبانم / گهی دارد پریشانم / من این خوش خوی بد خورا نمیدانم ، نمیدانم ......."شمس تبریزی "
پایان
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 13/01/2018 میلادی /....