چقدر دلم برای سخن گفتن شاه تنگ شده .
چقدر دلم برای آن صدای پر غرورش بی هیچگونه خشی تنگ شده ؛
چقدر دلم برای آن اعتماد به نفس و آن غروری که درمقابل خبرنگاران پررو و سمج به عمد نام "خلیج " را تنها میاوردند واو عصبی میشد و میگفت "
مگر درس نخوانده ای و نمی دانی که این خلیج همیشه " خلیج پارس بوده و خواهد بود " و نگاهش را غضب آلود به آن خبرنگار بی مصرف خود فروخته ، میدوخت .
با رفتن او دنیا خاموش شد و تاریکی بر چهره جهان نشست .
یادش گرامی و نامش جاودان و روحش قرین رحمت باد .
یک پژوهش گر اسپانیایی زبان نوشته :
تمدن ابرانی در دوران های پیاپی ماد ، هخامنشی ، اشکانی ، ساسانی و اسلامی ، در مدت قرنها بی وقفه ادامه داشته است و در بسیاری از جاهای دیگر اسلام این مداومت تاریخی را قطع کرده است ، اما در ایران این تداوم همچنان حفظ شده و برقرار مانده است ، بندرت یک کشور به خاطر آن که سرسختانه امتیاز ( خودش بودن *) را در طول قرنها محفوظ نگاه دارد حتی ار چار چوب تاریخی خود فرا تر رفته است تا بزرگتر از خودش شود و توانسته است ستایشی تا بدین بزرگی واین پایه شورانگیز در نزد مورخان بر انگیزد .....( رنه گروسنت . تمدنی ایرانی )
امروز چی از ما باقی مانده ؟ من بروم و امثال من بروند نواده های امامان ایرانی را ترکیبی از عرب/ فرنگی میسازند و بکلی زبان مادری فراموش میشود زبان شیرین پارسی و بجایش الفاظ رکیک و چاله میدانی و بقول آن پیر مرد زبانی که در پشت کوچه های شهر نو بکار میرفت رواج پیدا میکند ...که هم اکنون رواج دارد .
پژ وهشگران زیادی از همین جهان مسیحیت روشن کرده اند که نه روز 25 دسامبر تولد واقعی عیسی مسیح است و نه روز یکشنبه روز مقدس او ، بلکه این هردو سنت هایی هستند که سه قرن بعد از خود عیسی یعنی در سال 435 مسیحی از طرف شورای کلیسای نیکوزیا با رونوشت برداری از سنتهای سابق دار آیین میترا در امپراطوری رم ، برقرار شده است بدین ترتیب که روز 25 دسامبر که درطول سه قرن در این امپراطوری به عنوان رو ز مقدس " مهر" یعنی روز خورشید دانسته میشد روز مقدس مسیحیت اعلام گردید هرچند هنوز هم این روز در زبانهای المانی و آنگلو ساکسون همچنان " روز خورشید: نامیده میشود ، شاید این توضیح نیز لازم باشد که روز اول زمستان که در امپراطوری روم روز تولد میترا شناخته میشد واقعا مفهوم جسمانی خدایی بنام میترا را نداشت بلکه این روز روزی بود که در آن کوتاهی روزهای زمستان به پایان میرسید و دوباره دوران بلندی آنها آغاز میشد و به مفهومی دیگر خورشید تولد میافت .
هنوز رونوشت برداریهای کلیسای مسحییت از آیین ایرانی و میتراییسم به همین مورد محدود نشده بلکه همه سنت ها و آیین های دیگر را نیز دربر گرفته شده است بعنوان مثال همچنانکه : مهر: ار مادری باکره بنام آناهیتا در غاری متولد شد سنت بر این نهاده شد که عیسی نیز در درون طویله ای از مادری باکره بنام مریم زاده شود ، سنت تعمید که که اساس آیین میتراست عینا تحویل آیین مسیحیت داده شد و آن ستاره شناسان که به نبال خورشید بودند حال تولد ستاره ای را اعلام میدارند!! جستجو و گفتگو در این باره بسیار است اما هنوز هستند کسانیکه این آیین را نه برای تولد مسیح بلکه برای زاد روز خورشید جشن میگیرند " خود ما جمله ای ازآنها هستیم " سال هم هیچگاه از وسط زمستان شروع نمی شود بلکه از اول بهار شروع میگردد . هنگامی که ملتی خوار و ذلیل شده همه زندکی و سنتهایش به یغما میرود مانند انسانی که ناگهان در کوره راه زندگی تنها میماند و همه آداب و رسوم و ادب و در آخر سنت ها و اموال او را به غارت میبرند و در این باره کوتاهی هم نمی کنند بلکه او را دشمن و کپی بردار سنتهای خود میدانند . در این مورد مثالهای زیادی دارم .
در جایی خواندم که " هرجا یک کرد باشد آنجا ایران است ، !!! خیر قربان هرجا یک ایرانی باشد آنجا ایران است حال نوبت شما انچوچکها شده که تتمه و باقیمانده این فرهنگ را نیز از آن خود کنید > شما که حتی نمیدانید کارد غذا خوری را به دست راست بگیرید یا چپ و ترجیح میدهید با دستهای بزرگتان لقمه را در دهان گشادتان بگذارید . کوتاه بیایید .
اگر لازم باشد که این تاریخ ادامه پیدا کند کتابی قطور خواهد بود و ایکاش آن جوان که دست به انقلاب زد و کتابی _ زیر عنوان "رفیق آیت اله" نوشت و به سراسر جهان معرفی کرد کمی هم دست به انتشار این تاریخ میزد واصل و ریشه ما را از زیر خروارها خاک بیرون کشیده و نمایان میساخت . او که مورد لعن و طعن و دشمنی همه فسیلها قرار گرفته است حال چه بهتر دست به نگرش تاریخ اجدادیش بزند . متاسفانه من نه قدرت آنرا دارم که نوشته هایم را به دست چاپ بدهم و نه حوصله آنرا هرچه باشد او آشنایانی بیشتر از من دارد و میتواند گام مهمی در این راه بردارد و نامش را جاودانه سازد . پایان
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا /
05/10/2017 میلادی / برابر با 13 مهرماه 1396 شمسی !.