"هگل " در یکی از نوشته های خود بنام " درسهایی درباره فلسفه تاریخ " مینویسد :
در ارزیابی واقعی تاریخ ، ایرانیان نخستین ملت شاهنشاهی هخامنشیان ، نخستین امپراطور تاریخ ساز جهانند .
زیرا اصل تحرک و تکامل که سازنده تاریخ است عملا با شاهنشاهی ایران آغاز میشود که بارها گسترش یافته ، بارها فرو پاشیده و باز به شکوفایی برخاسته است .
در صورتیکه درهمان زمان امپراطوری های چین و هند در وضعی بی تحرک باقی مانده و به شیوه گیاهی زیسته اند .
نخستین آیین جهانی نیز در ایران پا گرفته است ، زیرا فروغی که پیرامونش را روشن میکند تا اجزاء و ترکیب کننده ماهیت وجودی خود را بشناسد و هرکدام از راه مستقل خود به سوی تکامل روند برای نخستین بار از طریق روشنایی آیین "زرتشت" تابیده است ، فروغی که یکدستی تاریکی را از میان بر میدارد و خود شناسی وزندگی و پویایی را بر جای میگذارد
" هگل فیلسوف قرن هیجدهم "
متاسفانه امروز تاریکی بر سرتاسر آن سرزمین روشن تابیده وامپراطوری اقتصاد چین بر آن حاکم تاست ، عرب سعودی و صحرا گرد امروز به تمدن کامل رسیده و آخرین تکنو لوژیهارا دردست دارد و کم کم با مفتی ها کنار آمده آن رسم و رسوم وحشیانه را که زنان و دختران را زنده بگور میکردند از میان برداشته و آنها را به میدان فرستاده است و" ام کلثوم" بلبل حنجره طلایی شرق پس از سی سال باز روی صحنه رفت .
وبلبلان ما خاموش در کنج قفسهایشان آخرین نفس هارا میکشند .
ایرانیان میروند تا به صحرای کویر و کربلا ملحق شوند وبا پاهای برهنه همراه شیر شتر و تجاوز به بز و گوسفند در تاریکی ابدی فرو روند ، جاها دارد عوض میشود عربستان جا پای شاهنشاه ایران گذاشت و اربابان و رهبران ایران تند تند مشغول شستشوی مغزی جوانان ، زنان و مردان میباشند ؛ آیه پشت آیه نازل میشود تا جاییکه آیه ای هم برای دنیای مجازی و ارتباطات نازل شده و درباره کامنتها اظهار نظر فرموده شده است !!!!.
اما ایرانیان واقعی بیکار ننشسته اند هنوز کتب اشعار و تاریخ قدیمی به چاپ میرسد هرچند دستهای پلید ملاها به درون آنها به کاوش میپردازند تا چیزهایی را پاک کنند ، آنها تنها سر و کارشان با پایین تنه و آلت تناسلی است نه بیشتر با مغز ها کاری ندارند درخورش قیمه حمام میگیرند و سگهای وحشی را آنچنان تربیت کرده با گوشت خام که بهترین لحاظشان زمانی است که پاچه زن جوانی را بلیسند وسپس آنرا بخورند .
بزرگترین تاریخ و وجه مشترک آن با تاریخ های جهان اسلام ، و یا معتبرترین آنها همان تاریخ " طبری " است ، نادیده گرفتن تاریخ قبل از اسلام ایران یا به حاشیه راندن آن برداشتی که در طول تاریخ قرون بعدی نیز بطور سنتی از جانب حکومتهای ترک و مغول و تاتار و ترکمن و قزلباش ادامه یافته در این تاریخ نگاری ها حکومتها با خلقت آدم ابوالبشر آغاز میشوند ویا ماجراهای [ توراتی ] هابیل وقابیل توام میگردد، ایران ماقبل قادسیه نه جایی دارد نه اعتباری در بهترین صورت سر زمین مجوسان مشرک که بنوشته ـ آ ن ملعنو " خمینی" در کشف الاسرار آمده است .
او دران کتاب منحوس از کیومرث و سایرین بدین شکل نام برده است :
کیومرثیه ، زروانیه ، زردشتیه و دیصا نیه ومرقونیه وکینویه واصحاب تناسخ و درتمام این نوشته ها هیچ اطلاعی از ایران گذشته وجود ندارد بعلاوه افاقه فرموده که بیشتر ایرانیان درآن زمان بت پرست بوده اند .
حال به برکت عصر انقلاب روشنگری و جوانانی که میل داشتند گذشته خود را خوب بشناسند مکتبی بنام مکتب " خاور شناسی" که یکی از بهترین پیامدها بود درطول سده ها به وجود آمد و چه بسا هنوز هم ادامه داشته باشد در زمانیکه من در کمبریج زندگی میکردم هنوز در کینگز کالج وجود داشت و من توانستم مقداری از آن کتب را بگیرم و باخود حمل کنم و تا این سر زمین آورده ام . یکی از آنها " تاریخ ایران و اسپانیا " میباشد . با انکه اوراق آن از هم گسیخته اما آنرا نگاه داشته ام و به روان پر فتوح زنده نام شجاع الدین شفا درود میفرستم که هم بیست وسه سال را به رشته تحریر درآورد وهم کتب زیادی را که که میتوان منابع خوبی برای آنهاییکه ایران را میشناسند ودوست دارند ، باقی بماند .
امروز میل داشتم دراین رابطه یعنی رابطه بین ایران و اسپانیا چیزی بنویسم که ناگهان چشمم به کتاب آن ملعون افتاد و حواسم بطور کلی منحرف شد ، بهترین کاری که این قوم توانستند انجام دهند این بود که دین و مذهب را از بن و بیخ از دل مردم بیرون راندند حال شاید مردم بخود ایند و بتوانند ریشه خود را از زمین برون کشیده آنرا از دستبرد و آلودگیهای بچه های امروز بیرون آورده و درخشان ساخته جوانانرا بنوعی بخود آورند . درحال حاضر همه چیز ما جنبه جوک و مسخره بخود گرفته است .
فسیلها یکطرف افاضه وجود میفرمایند مانند ابوالخالق مشیری ، و جوانان در سوی دیگر فحاشی را پیشه گرفته بخیال آنکه میتوانند د از این طریق " ایرانی بزرگ با ارمانی بزرگ " را بوجود آورند ، خیر عزیزجان مردم را باید بسوی مطالعه وکتب خوب راهنمایی کرد . باید آنها را به مطالعه عادت داد . پایان
ثریا ایرانمنش " لب پرچین " / اسپانیا /
04/10/2017 میلادی /برابر با 12 مهرماه 1396 خورشیدی /..