یکشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۹۶

مرگ رهبر

سعی میکنم کمتر وارد جزییات سیاسی کشورها شوم  خطی میخوانم خطی مینویسم ورد میشوم اما این دفعه کاری مهم درپیش آمده ،رهبر مستضعفین  ورهبر کل مسلمانان جهان دربستر مرگ افتاده شاید تا بحال مرده باشد ومرگ اورا پنهان داشته تا شایعه سازان و وروزی  نامه  ها و کانالهای تلویزوین ورادیوها وخبرنگاران  وبهر روی دولتها ی ابر قدرت دست درجیبشان کنند وفرماشاتشانرا بخورد مردم بدهند مردم هم بگویند که " 
این برود هرکس میخواهد جای او بیاید .

محمد نوری زاد یکی از نزدیگان ایشان در سخنانی نه چندان روشن ونه چندان واضح اما به درستی گفت :
»ایشان هیچ چیز غیر از خود  از خود بجای نگذاشتند «خمینی سر زمینی ویرانشده از جنگ را به دست این یکی داد کوسه را سر به نیست کردند وحال باید درانتظار  نشست که از کیسه مارگیری دول بهره مند چه کسی را بجای او بر منبر یا کرسی ویا تخت میشانند 
بهر روی درگیری هایی بوجود خواهد آمد گمان نکنم اورا مانند یک رهبر خوب نتشیعع کنند مگر همان بردگان اطرافش مانند نرون که به زور میبایست صدای انکرالصوات اورا همراه با نوای چنگ بیهوده اش گوش دهند وبه تماشای سوختن شهر روم بایستند ویا مرگ مسیحیان در میدان بزرگ شهر جلوی شیرهای درنده  ، بهر روی زمان  عوض شده ابر قدرتها تنها لباسهایشان تغییر شکل داده است خیلی کم انسانی پیدا میشود که برای مردم دل بسوزاند وبیاد ملتش باشد بیشتر برای منافع خود ووجهه ونمایش خویش در اطراف دنیاست .
سرطاان تا نفس او رسیده به زود دستگاه اورا نگاه داشته اند حال این دم آخر بیا وبگو چه از خود بجای گذاشتی ای خونخوار ؟
دستهایت تا گلو در خون مردم ییگناه سوری وجوانان سر زمین ایران است لابد نقشه تجزیه را کشیده وبه دست پیروانت داده ای 
خراسانرا که یکپارچه ملک پدریت خواندی وآن دیوانه را حاکم برمردم ساختی . ای سیاروی ترین انسان عالم . از خود چه بجای نهادی ؟.موسیقی حرام درحالیکه خودت درخلوت سه تار میزدی ومطرب منقل نشینت بتو حال میداد ، زنان ومردان را بخاطر هیچ به زندانها انداختی وقسی القلب ترین آدمهارا سلطان زندانها کردی ، دستور دستور تو وامضای تو بود نه بیشتر  طناب دار هوروز مشغول کار بود مانند گیوتین انقلاب فرانسه ، دستورات از بالا میرسید وتو دودستی سر زمین ما را  تقدیم خرس سفید کردی . درپیشگاه ملت ایران هیچگاه بخشوده نخواهی شد نامت بدتر از نام خواجه قاجار درتاریخ ثبت خواهد شد . 
تار هر پودی  ز رنجی قصه گوی
پود هر تاری  ز اندوهی نشان 
آنچه  پنهان مانده دراین تاروپود
نیست از چشم نهانم بینم نهان........
پایان 
سرگیجه هایم ادامه دارند .ثریا / اسپانیا / 27 فرودین 1396 شمسی