مسعودجان اسدالهی !
امروز دیگر واقعا دلم بحالت سوخت دیدم با آنهمه مهر ومهربانی که درسینه داری با چه سختی برنامه میسازی وتازه باید درخانه " قمرخانم" یک اطاق اجاره ای داشته باشی که دم به ساعت با هر سحن تو دررا میبنندد تازه خودش از جایی دیگر خانه را اجاره کرده واطاق اطاق به شماهایی که قدرت مالی ندارید اجاره میدهد !! شاید توانسته باشی منظورم را بفهمی .
شب گذشته دوباره به سراغ برنامه تو رفتم خیر ! میرفت ومیامد وآنچه را که تو گفته بودی مانندآدمی که زیر آب غرق میشود غلغلق میکرد ودست آخر یک پشه نشست روی تابلتم که خیز باید خاموش کنی ......! بلند شدم همه پیکرم ورختخوابم را تکان دادم این دیگر کجا بود؟ بهر روی با زنیمه کاره ترا رها کرد ورفتم به دیار دیگری وصفحات دیگر .
جناب ابو عمامه در بهترین ولوکس ترین کشتی های تفریحی وبهترین هتلهای جنوب فرانسه داشت خستگی !!! در میکرد بهر روی رفقا اورا درتنگنا نگذاشته بودند دوستان عزیزش بانوی اپرا وتام هنگس وسایرین هم دور سفره جمع بودند ومن چقدر آن روزها برنامه "اپرا وینفری" را دوست داشتم واشکی که او برای یتیمان ودرماندگان میریخت مرا دچار هیجان میساخت ،حال بگمانم از ردیف همان قطره هایی بودند که من گاهی برای خستگی چشمانم از آنها استفاده میکنم !!! اشک مصنوعی ،
اخباررا ادامه دادم ، رسیدم به مردیکه چهل سال درگوشه ای از لندن مانند من قلم به دست گرفته بود وچس ناله میکرد دیدم او هم دیگر نیست برنامه اش تعطیل شد اما چشمم به جمال فروشگاه بزرگی درتهران افتاد که آگهی بلندی بالایی درباره برند ها ولاکچری ها داده بود !! میدانی مسعود خان بیاد چه روزگاری افتادم ؟ همان روزگاری که پول نفت مانند سیل در مملکت ما جاری شد ونوکیسه ها آشغالهای ایتالیایی واروپایی را با _( برند) !! میخریدند بهر خانه ای که میرفتی بانوی صاحبخانه یک پیراهن گل منگولی ژرسه بنام لئونارد.... بر تن داشت وآقای خانه که اکثرا شهرستانی بودند از همان مارک لئوناردو کراوات پهن گلی منگولی بر گردنشان خود نمایی میکرد !! سپس مدهای سلین آمد ودیور کارت دعوت درخانه ها میفرستاد نوکیسه ها دچار هیچان مد شده بودند کیف وکفش شانل !! پیراهن لئونارد وعطر اوپیوم !! از جواهر دیگر چیزی نمیگیوم ودر نیمه آخر که جنوب شهر باشد مردم گرسنه چشم به دست ودهان این تازه به دوران رسیده ها بودند ....
ورق برگشت حال آنها جایشانرا عوض کرده اند با آنهمه ریش وپشم وباز همان آشغالهای ایتالیایی واروپایی را با نامهای دیگری میخرند وقیافه ها دیدنی است .....
نه! کسی بفکر مملکت نیست لاکچری .برند ....برنده شده است خال هر الاغی که میخواهد سوار ملت شود مهم نیست پولهای باد آورده دریکجا جمع شده وجبران مافات میکنند وبه ریش من وتو میخندند تو که درخانه قمر خانم اطاق اجاره کردی تا برنامه ات را به سمع شنوندگان وبینندگان برسانی ومن دریک بیغوله در ته یک ده کوره باید شبها به صدای طبالهایی گوش بدهم که در عزای عیسای مسیح مینالند و.... ابو عمامه دارد دوران مرخصی اش را میگذراند طفلکی خیلی خسته شده پس از هشت سال که به دنیا ر.... ید دچار یبوست مجاز شده است وباید خستگی را درجمع " رفقا" که میدانیم کی وچه کسانی هستند بگذراند ، خدا بخت بدهد آیا مادر بزرگ کنییایی او میتوانست چنین روزی را برای نوه اش ونتیجه هایش پیش بینی کند؟؟ ومن درفکر دنیای آینده وبی سامانی هستم که بازماندگانم چگونه زندگی را خواهند گذراند ؟ وچگونه با آن کنار خواهند آمد ؟.
ببخش کلمات خودشان از دستم رها شدند . ورفتند ونشستند روی این صفحه وباین نیتیجه رسیدم که "
بر سیه دل چه سود خواندن وعظ// نرود میخ آهنی برسنگ .... نمیدانم درست نوشتم یا نه ؟ عمرت دراز ..
پایان/.ثریا / اسپانیا / 13 آپریل 2017 میلادی /