تازه از زیردوش برگشته بودم تلفن زنگ زد گمان بردم از لندن است ، اما شماره اول کد فرانسه بود ! منتظر همه کس بودم غیراز " او" پس از چاق سلامتی ، گفت طرف ! خیلی تند رفتی !
گفتم کجا ؟
گفت درهمین مقاله آخری !
گفتم کدام یک ؟ گفت " همانکه درباره ویرانی وخرابی زنان ومردان نوشته ی ، یادت رفته درزمان گذشته ودر رژیم قبلی هم داشتیم ؟
گفتم آره ، اما در ملاءعام وباین واضحی نبود . گفت :
چون دران زمان هم ا ین تکنیک جدیدنبود ، یادت رفته آن همکارمان که به ساواک رفت تا پول بیشتری به دست بیاورد برادرش قاچاقچی بود وخودش .... بعله !
گفتم آخر او پدرش تیمسار بود !
گفت ، فلانی چی که درکلاسمان بعنوان شاگرد مدرسه میامد اما درواقع دختران خوشگل را گول میزد ومیبرد برای عربهای کویتی ویا آنهارا به کویت صادر میکرد ؟! بعد م با قمارخانه دار عروسی کرد وپول روی همه کثافتهای اورا پوشاند ومردم یادشان رفت که یک فاحشه رسمی بوده است .
گفتم آخرا و پدرش سروان بود !
گفت آن خانم هنرمند که دایم چرت میزد وبا کلاس بود و.....
کفتم آخه او عمویش تیمسار بود !
گفت آن یکی چی ، که سر دسته همه بود وآخر توبه کرد ونماز خوان شد .
گفتم آخه او هم برادرش ارتشی بود !
بعد من گفتم تو بیادت میاید آن خانمی که درانگلستان همسر انگلیسی داشت ؟
گفت ، اوه ، که شهره خاص وعام بود
گفتم همسرش سرهنگ بود
کلی حرف زدیم از گذشته ها ، نگران پول تلفنش بودم ، گفت نگران مباش از این کارتهای تلفنی خریدم ! توهم بخر بیشتر باهم حرف بزنیم .
گفت حال چکار میکنیِ ؟
گفتم دورخودم میگردم ، توچه چکار میکنی ؟
گفت منم دور شوهرم میگردم وقتی هم که حوصله مان سر میرود باهم دعوا میکینم بعد میرویم فروشگاه بزرگ ( کاغفور ) هم خرید میکنیم هم شرابی مینوشیم وبر میگردیم ، گفتم اتفاقا شعبه فروشگا شما اینجا هم هست اما نام ان ( کاره فور) میباشد !! گفت خوب هر کشوری به زبان خودش آنرا تلفظ میکند ،
سپس ادامه داد ،
سخت نگیر این داستانهادرهمه سر زمینها هست کمتر وبیشتر ،هرچه بگیرو ببند بیشتر باشد این کثافتکاریها بیشتر است ، درحال حاضر دنیا هست ومافیا . از قدیم هم گفته اند دنیاو مافیها !!با تمام اینها ، خوشحال شدم که باتوحرف زدم ، بوس، بوس ،
چه حیف ، چه چیزهایی یادش بود ومن فراموش کرده بودم ، همیشه تا بوده همین بوده وهست وحواهدبود شکل آن عوض میشود .وجای آدمها .
بقول مادر مرحومان فلان دادن بزرگان ومردن بیچارگان بیصداست .
ثریا / یکشنبه /