باب ديلان براى گرفتن جايزه نوبل كه به او تقديم ميشود به استكهلم نميرود !
يك مدال طلا به همراه هشتاد ويك هزار يورو ! منهم بودم نميرفتم !
چون بمن كه نميدهند !!!
در صدر اخبار خواندم ، آقايان باز نشسته ويا از كار بر كنار شده امريكايى براى دريافت پول قبلا براى مجاهدين هميشه در صحنه سياست روضه ميخواندند اين روزها ممكن است وارد كابينه رياست جمهور تازه بشوند وآنگاه ميرسيم به نوشته "گاردين" كه دنيا رو به تاريكى ميرود ، بهر روى براى ملت ستمديده ورنج كشيده ايران فرقى نميكند اين روسرى بايد هميشه روى سرشان برقصد بهمراه توسرى ، در مدارس كه در رژيم گذشته تنبيه شاگرد مدرسه جرم شناخته ميشد حال بمدد همين عفت روسرى بچه بدبخترا تاجايي كتك ميزنند كه يك چشم او كور ميشود وچون وفلك عهد قاجاريه دوباره بر گشته ودر عين حال اخاذى معلمين از شاگردان واگر كسى پول نداشت مكافاتش اين است كه خوب چشمت كور شود ،
اصولا فرهنگ ايرانى با درد وغم وغصه وزارى وكتك وكشت وكشتار عجين است ،اگر غير از اين باشد حتما ايرانى نيست اشعارمان سراسر اشك وآه وناله ،نوشته هايمان سوزناك ،تدريس در مدارس توام با چوب وفلك ، زندان هم كه هميشه دردهايش بروى همه باز است ،خوش آمديد قدم رنجه فرموديد،اول به سلول انفرادى ،سپس به ميان قاتلان وآدمكشان وتجاوز گران ،كشت وكشتار در خيابانها هم يك چيز پيش پا افتاده است هميشه بايد كسى باشد تا از او بترسيم همه چيز در آن سر زمين وارونه است ، كور نامش نورعليشاه است وكچل نامش زلفعليخان ، در رژيم گذشته هرپادويى به ساواك ميرفت كارش هيزم كشى بود اما هميشه ترس واهمه ما را فرا گرفته بود ، حرف زدن موقوف يارو ساواكى است!از رييس كار گزينى تا معاون شهردار تا خواننده ونوازنده در خدمت ساواك بودند واز اين راه نان حلال !!! ميخوردند هميشه يكنوع ترس ،يك خوف نامريى بر جامعه حاكم بود ، فلان كتاب رانبايد خواند ، بياد دارم من يك كتاب جيبى كوچك از يك دستفروشى خريده بودم بنام (چين سرخ ) .
در خانه غوغا شد هرروز اين كتاب به جايىى پرتاب ميشد تا سرانجام روى گاز أنرا سوزاندند هنوز ده صفحه از آنرا نخوانده بودم ، پسر عمو وبزرگ فاميل نزديك بود مرا خفه كند وگفت تو برو همان شعرت را بخوان اينها آتشكده كه تو بخانه آورده اى !!!فلان نوازنده وارد ساواك شد نانش توى روغن سرو سروران بعد هم اين رژيم از ساواكيان قديمى استفاده كرد وآنهارا به اداره امنيت برد با بقيه اش كا رى نداريم . حال ملت ايران كه نام پر ابهت امت را حمل ميكند آينده او چه خواهد شد ! همان روشى كه در سازمان ميم وجيم وجود داشت وچه بسا امام زمان هم از پستوى خود با مقدارى ريش وپشم كه با سريش به چهره مباركش چسپيده ناگهان زير مجسمه آزادى امريكا ظاهر شود ومريم باكره را بارورسازد.
هرچه باشد خون قاجاريه رنگى از علف دارد .
نيمه شب همه خوش ! ثريا ،صبح پنجشنبه