واقعا باید به این ملت شریف همیشه درهمه صحنه هزاران آفرین گفت ، یک نخل طلا یا شیر نقره ای برایشان کافی نیست باید اسکاری از طلای ناب مخصوص این ملت نازنین بسازنند وداستانی جداگانه ودر طی مراسمی بسیار بزرگ به آنها بدهند ، اگر اسکار نشد بهر روی جایزه ای نظیر جوایز " گویا" یا " پرنسس آستوریا" ویا " سروانتس " اگر اینها هم نشد هیکل یک مناررا از طلا بسازند وبه یک یک بدهند .
دزدی درآن سر زمین یکنوع کار شریف است ، واگر دزدی نکنی بی عرضه ای کار به دزدیهای سیاسی واقتصای ندارم ،
دزدیهای شاعرانه !!! همه آثار شجریان را تکه تکه کرده زیر نام شرکتهای قلابی بمعرض تماشا گذارده اند ، همه آثار ایرج خواندده رانیز به همین نوغ ، وآثار شنیدنی وفاخر هنر مند پر ارزش ما جناب شهناز همهرا تکه تکه میتوانی درهمه جا بشنوی بدون " دخالت دست " ! مهمتر از همه نوشتارهای بعضی از بیچارگانی نظیر این حقیر را که به ذکر مصیبتهایش پرداخته نیز با دستکاری ها به معرض تماشای عموم گذارده اند ! بی هیچ شرمی ویا خجالتی ، من اگر بیتی از یک شاعری به ذهنم برسد تا سراینده آنرا نیبایم ونامش را درگوشه اشعار نیاورم محال است درست به دزدی بزنم ، شاید برای همین است که دراین گوشه خراب آباد در سکوت وتنهایی دارم روزهارا به شب میرساانم وشبهارا درانتظار طلوع صبح ! تا بحال ما توانسته ایم سه نفر را رد یابی کنیم که این نوشته های ناچیز را به یغما برده اند وبنام نامی خودشان دست به دست میگردد ! درایران حقوق کپی رایت ابدا معنا ندارد ، آنهاییکه هنوز دست به آثارشان برده نشده است در خارج آنرا به چاپ رسانده ویا با شرکی قرار داد میبندند که مسئول این کار است ، حال من نمیتوانم بخاطر چند خط که دزدی شده بسراغ وکیل وپلیس مولتی پل بروم چون برایم شرم آوراست که بگویم هموطنان من توانسته اند آثار بی ارزش مرا نیز به یغماببرند . بنام خودشان انتشار بدهند ، چون این کار من نیست کار آن کمپانی است که اینهارا دریافت میکند واین اوست که پی گیری کرده است ! باید بنویسم بسیار متاسفم ، مجانی بخوانید ، اما دست به آنها نبرید ودستکاری نکنید وشعار هم ندهید .
ایرانی دزد بار آمده است ، دروغگو بار آمده است از ازل وابد از کودکی باو یاد داده اند دروغ چیست ودزدی کار بدی نیست بخصوص اگر درسر زمین کفار باشد ، بزرگترنی دروغگویان عالم بر آن سر زمین حاکمند ، برایشان افسانه های دروغین میسازند ، غار حرا میسازند مردم هم گوسفند وار به دنبال این قصه ها میروند ، اگر قرار باشد که بگریند میگریند واگر قرا رباشد همه چیز را به تمسخر بگیرند ، میگیرند ، هیچ اصالتی در وجودشان نیست ، اصالت آنها درهمان جامه های مارکدار واتومبیلهایشان میباشد ا خیلی سالهای در کنار این بظاهر اصیلان !!! زیستیم ودم نزدیم چشم ودهمانمانرا بستیم تا نه ببینیم ونه بشنویم ، درسکوت به تماشا ایستادیم پدر دزد ، پسر دزد ، دختر دزد ، نوه دزد وچنان بادی به غبعب میانداختند که گویی گنج حاتم طایی را از قعر قرون بیرون کشیده اند ، درحالیکه همه دزدبودند هستند وخواهند بود دورغ چرا ؟ نماز هم میخواندند روزه هم میگرفتند قمارهم میکردند ومیکنند مشروب هم مینوشیدند ومینوشند !! شاید درمیان اینهمه انسانهایی که دراطرافم ریخته بودند توانستم چند نفری را بیابم ودرکنارشان انسانیت را ازد دست ندهم که متاسفانه همه آنها بسرای باقی رخت بر بسته اند باهزاران رنج ودرد درون /
" رهی" میسرود
جلوه ها کردم ونشناخت مرا اهل دلی ،
منم آن سوسن وحشی که به ویرانه دمید
"نادر ناد رپور" میسوخت ومیسرود :
رفتم ورفتم دراین شهر شگفت انگیز،
رفتم ورفتم دراین خیابانهای دراز
زیر آفتاب وعطش سوزان درغبار سربی
شامگاهان درنجوای آرام ناودانها ،
وسر انجام به ( بن بست ) آخر رسیدم
یا مرحوم دشتی ویا فریدون مشیری ویا مرحوم تفضلی ( محمود) ویا مردانی که میل ندارم نامشان برده شوند وزنانی که امروز دیگر نیستند حضورشان برایم نعمت بزرگی بود ، در محضرشان کنار سفره کوچکشان درسها آموختم ، درس شرف وانسانیت ، درس شعور ، درس جرئت وشهامت . چه خوب شد که همه رفتند واین ملت دروغین را نه شناختند ونه دیدند . روانشان شاد.
امروز تصویر ها ، مانند درختان بدون بار وبرگ از آدمیان دراین آینه بهمان روشنی دیروز دیده میشود ، نقوش احوال درونی آنها وعواطف واندیشه های بی پروا وبی محتوی که طوطی وار الفاظ را بر زبان میاورند ومیروند درپی دامی دیگر . متاسفم
برای همه هنرمندان واقعی ، که خودرا نفروختند ، همه نویسندگان بزرگی که خودرا با سکه های ناچیزی حقیر نکردند احترام فراوان قائلم وسر تعظیم در مقابل عظمت روح آنها فرود میاورم ،حال آن قلاش دو دوزه بگذار در جهان امروزه پر آوازه شود بهر روی آن مملکت ، ملکت ریش است وسبیل از بنا گوش در رفته !!!.
بسیار متاسفم . ایران ایران ئخواهد شد تا آنکه انسانهای پاکی برنخیزند .پایان
ثریا / اسپانیا / " لب پرچین"
06/09/ 2016 میلادی /.