یکشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۹۵

ببین باران .....

شب است و بیشه ها غمگین وخاموشند 
چراغ لاله ها  از غم  سیه پوشند 
کبوترهای زخمی از سموم  گل 
بدار شاخه ها ، مبهوت وخاموشند 
ستاره ها ، دراین فصل  ملال آور
دوباره  از خیال  شب فراموشند  ...... ر . ع 

پاییز دل آنگیز کم کم فرا میرسد ونسیم خنکی جان خفته وزخمی مارا بیدار میکند ، پاییز فصل عشاق است ، عشاق واقعی !
به دنبال چیزی در گوگل افتادم چشمم به یک صفحه از خوانندگان قدیمی افتاد ، نسرین مارکتی ، ! نفهمیدم در ویکیپدیا به دنبالش رفتم بله ،  او بود ! آین همان نسرینی بود که بر روی شانه آقای ولیان وزیر کشاورزی به زور به رادیو وتلویزیون راه یافت ، همان نسرینی بود که درفروشگاه فردوسی کار میکرد وسکرتر بود ، کم کم پایش به مجالس بالا!! باز شد با گیسوان مصنوعی ولباسهای عاریه ای مدسازان وفروشندکان مد ودوست یهودیش که درخیابان پهلوی بوتیک داشت .
  اولین بار من اورا درتلویزیون دیدم با مرحوم عباس شاپوری یک آهنگ زیبارا میخواند صدای چندان رسایی نداشت اما شعرو آهنگ زیبا بود با پیراهن آستین بلند وگیسوانی که بعدا معلوم شد کلاه گیس است ، با خود گفتم :

الهی شکر یک خواننده خوب وپیدا شد که دیگر دست آویز زنگوله ها ودنیای  رنگارنگ نیست  همه از انجا به کاباره ها رفتند ، ناگهان غیبش زد ، چهره اش دوباره دربرنامه زنگوله ها پیدا شد با ریاست خانم گوگوش ، ودست آخر سر از شکوفه نو در آورد . مصاحبه پشت مصاحبه :
چه کتابی را خوانده اید ؟ سو وشون خانم سیمین دانشور را !! به و به روشنفکر هم هستند ، 
مدتی با همسرم همکار بود ........." پرانتز را میبندم "
حال امروز میبنیم چگونه درسنین بالا با چهره عوض کردن و جراحی وخرمنی توالت باز بنام (بانو نسرین) همان چرندیات قبلی را روی سی دی گذاشته وببازار داده است ، همکار خانم پوران خواننده بود! 
"پرانتز  را میبندم " !، 
اوبه تالار  رودکی راه یافت ، جاییکه پری ثمر و منیر وکیلی وشجریان  آواز میخواندند ، خوشبختانه من آن روزها دیگر درایران نبودم تا این فاجعه را ببینم ، آقای ولیان در آن زمان بزن وبهادر و همه کاره بود وایشان قبلا در وزارتخانه ایشان ( کشاورزی) کار میکردند >

واقعا تنها کسی که دربین آن خوانندگان نجیب واصیل ماند بانو پریسا بود ، خانم سیما بینا وخانم گلوریا روحانی ؛ راهشان را به بهترین وجهی ادامه دادند یکی درموسیقی اصیل ، دیگری در موسیقی فولکوریک وسومی ترانه های محلی ، حال سیل آمده بود وزباله هارا باخود میبرد ، سیل انقلاب ، اما عده ای دست به قلوه سنگهای محکم داشتند  دوباره سراز خاک در آوردند برای من دیگر ارزشی ندارند مانند خانم گوگوش ، وهمکاران !! 

انقلاب اینها را دور کرد اما درلوس آنجلس پروارشان ساخت ، ودر ایران خودمان بهترین هابه کنجی راند ه شدند ، آواز قمریان خاموش شد واز سوت آنهارا محروم ساختند ، مردم هم از سر ناچاری دوباره روی به آوازای صد ویک قازمارکتی ها کرده اند ...بهرین خواننده ما روی تانگ دشمن آواز خواند ، بهترین وزیباترین صدا  ها به خدمت مریم خانم درآمدند ، وزمانی آزاد شدند که سرطان دیگر رمقی برایشان نگذاشته بود ،  دو را ه بیشتر برای آنها نمانده بود یا سکوت کنند ودرخانه بنشینند وروضه بخوانند ومولوی بگیرند ویا بسوی لوس آنجلس بروند ودرخدمت کاباره داران وعیاشان ببازی روی سن ادامه دهند ومانند سوسن در کنج یک گاراژ از گرسنگی بمیرند ،  ، ویا وارد سازمان بزرگ واردوی خانم مریم  خانم بشوند ، که شدند ، الهه، عارف ، عماد رام، مرضیه ،اینها بهترین  های ما بودند . اما دلکش درخانه اش نشست لوطی وار . 
شجریان کجاست ؟ پریسا کجاست ؟ گلوریا روحانی کجاست ؟ سیما بینا کجاست ؟ ...عباس مهر پویا کجاست ؟ 
مغنی نوایت کجاست ؛ نوای خوش نغمه هایت کجاست ؟ ......
دیگر هرچه بود برای ما تمام شد ، برای شما نمیدانم . ث 
یکشنبه . ثریا/ اسپانیا /