خرد وخرد گرایی در علم فلسفه وآنهم در میان این شوروغوغای نا بسامان کاریست بیهوده ، بر حسب تصاوف امروز روی » یوتیو|پ» برنامه جالبی درچند قسمت دیدم از مردی بزرگوار بنام دکتر نیری که با چه بیان ساده وشیوایی داشت منطق عالمرا بیان میداشت ، البته چون تکه تکه بود نتوانستم همه آنرا ببینم وصد البته کسانی که ممکن است دکانشان بر مبنای این گفته ها تخته شود ونانشان بریده وروزیشان قطع شود جلوی بسیاری از گفته را گرفته اند .
من کتب فلسفی زیادی با خود از ایران آورده ام که درهمان زمیان باصطلاح آقایان توده ای وملاهای قشر ی زمان طاغوت وتسخیر ایران زیر تیغ سانسور به چاپ رسیده است این کتب فلسفی چهارده جلد است که من تنها توانستم چنید تایی را باخود بیاورم » فلاسفه قرن نوزدهم ، هیجدهم ، چهاردهم ، وگفته های فیلسوفان روشن فکری که از اندیشه خود پیروی کرده واظهارات خودرا بیان داشته اند عده ای هم سرشان مانند منصور حلاج ما بالای دار رفته ویا زیر تیغ گیوتین از بدن جدا شده است ، این روزها درهای اندیشه هارا بسته اند ، » گوگل » همه مسایل را برایمان بمیل خود روشن میسازد وتابلتها ، گوشیهای مجهز به دوربین ومیکروفون دردست همه دیده میشود هیچکس تا بحال از خود نپرسیده چرا با میکروفون دوربین حمل میشود ؟ وچرا با دوربین یک میکروفن نشسته ؟ همه سرگرم خود آرایی وگرفتن عکسهای سلفی ونوشتن چرندیات عده ای هم کارهایشان تمام شده نزدیک بودن عزراییل را احساس کرده سر بسوی قبله گذاشته اند ، بگذریم ، مهم نیست بقول معروف :
وقتی عقل نباشد جان درعذاب است .
کتابهای من عبارتند از :
عصر خرد گرایی / عصر روشنگری / عصر اعتقاد / عصر بلند گرایی / عصر تجزیه وتحلیل وعصر خرد / که این آخری متاسفانه از شعور همه گریخته ودیگر کمتر مردم بخود زحمت میدهند تا فکر کنند ، تلویزیون کاملا مغزهارا تنبل ساخته ودر کنارش کتب مذهبی وترس از خداوند نادیده وجهنم وبهشت کار خودرا بشدت ادامه میدهد /مردم نباید فکر کنند ، نباید بیاندیشند مانند گاو تن به هر بدبختی بدهند ومانند گوسفند بع بع کنند وهورا بکشند ودست بزنند ، .
فلسفه همیشه وسیعتر از حکمت طبیعی وبیش از فلسفه علم بوده است ، تمام فلاسفه بزرگ برای بیان علت ، نه تنها درباره نظم طبیعی بلکه درمورد مقام انسان در طبیعت کوشیده اند ، امروز متاسفانه جایگاه انسان بطور وحشتانکی سقوط کرده است وطریقه معرفت به کنج خانقاهای رفته در بین مشتی از خود بیخبر یا دنبال مولانا یا حافظ یا عطار یا غیره میدوند . درقرن هفدهم بود که تصادم جدیدی یا برخورد بین دین وعلم آغاز شد ، » گالیله « چون عقاید ارسطویی را ثابت کرد بوسیله کلیسا محکوم شد !!! کپرنیک و کپلر طبیعت قرون وسطایی را درهم ریختند وگفتند که زمین دیگر مرکز عالم نیست ومرکز خلقت نبوده بلکه در مقابل فضای طبیعی یک قسمت ناچیز محسوب میشود که بر حسب تصادم بوجود آمده است خیلی هاآنرا قبول نکردند منجمله » بیکن« آنرا نپذیرفت اما اشکار بود که روزی سر انجام این کشف بر ملا خواهد شد وامروز درکتابهای » هاوکینز« دیده میشود ، ادیان برای انسانها چیزی به ارمغان نیاوردند غیر از حماقت ، امروز درایران چاه چمکران که باید امام زمانشان از آن بیرون بیاید » زنانه مردانه شده است « !! ودراینجا هم بمن پرخاش میشود که باید به عقاید مردم احترام گذاشت ! به کدام عقاید ؟ به مشتی رقاص که دست زنان وپایکوبان بسوی معبدی میروند که یک عروسک را درآنجا به هوا بیاندازند ؟ اینها مشتی از خود بیخر وجماعتی هستند که با همان حیواناتشان رشد کرده اند ومانند هما ن حیوانات با هم آمیزش میکنند وتولید مثل مینمایند شعور باطن را ازدست داده اند وتنها باد درآستین کلیسا میکنند درهمه جای دنیا خرد گم شده ، عقل ناپدید شده ، وانسان خوی درندگی پیدا کرده با خوردن گوشت مردار . وبرای زنده ماندن تن به هرحقارتی میدهد . ورو بسوی هر قبله ای میکند .
متاسفانه گفته ها بسیارندومجا ل کم ایکاش این کتابها دردسترس خیلی انسانها قرار بگیرد وکمی از تنبلی ورکود فکری بیرون آمده بیاندیشند که ما ذره ای هستیم درمقابل کاِینات کرمی هستیم که درون دهان یک کوسه داریم میچرخیم در تاریکیها زمانی میتوانیم بخود آییم که بیاندیشیم ونترسیم . فرار از خود بیفایده است پایان
ثریا ایرانمنش / اسپانیا /می 2016 میلادی /