سه‌شنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۹۳

ایمان بیاور.......

فریاد زیستن در همه جا  وفریاد عصیان ، دیگر انسان خلاصیش از درد نیست

ورهایی نیست ، شکوفه ها بر شاخه ها پژمرده اند / وفواره های بلند قربانی میگیرند / بازوهای ناتوان بیهوده تکان میخورند ودستهای ناتوان بیهوده بر آسمان غبار آلود تکیه دارند /

زمین از برکت خالیست وپیشوایان ناتوان بیهوده میکوشند تا برکت آسمانی را با قطعه خمیری  ، به گلوی بینوایان فرو برند/

دریاچه ها تبدیل به باتلاقی متعفن شده اند ، روزدخانه ها از سر چشمه خشک شده وتنها باران بی زبان است که گاهی نزول میکند /

باغ از گل وپرنده خالیست /  گلهای یاس موقرانه پژمرده اند /طوفان چند رنگ بر خاسته /

آفتاب وآتش وخاکستر درهم آمیخته اند / قامت تو تکیده شده /

دنیای زنان ومردان رنگ شده / دنیای کفشهای طلایی ودنیای بغل خوابیهای بو گرفته /

قامت تو خم شده / آن قامت بلند وباریک  درپی هیچ /

در لغنتی بنام ( نان روزانه ) در پی سئوال است /

ای جاده خاطره ها  /دروجودم خاموش شوید / وای روز بی فردا ، از کنارم دور شوید /

آن مرغ شوم بالهایش را دربالکن خانه من شست

ومن درون سینه ام درختی تازه کاشته ام / در پی یک ایمان جدید /

ثریا ایرانمنش / اسپانیا / سوم ژوئن 2014 میلادی/

هیچ نظری موجود نیست: