یکشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۹۳

تا کی؟

بلندی یافت ، کوه از پای دردامن کشیدنها/به سنگ آمد سر سیلاب از بیجا دویدنها/

من از روییدن خار سر دیوار دانستم / که ناکس ، کس نمیگردد از این بالا رویدنها/

من ازافتادن سوسن بروی خاک دانستم / که کس ناکس نمیگردد باین افتان وخیزانها/

خدایا ، تا آنجا که مقدور  است غرو مارا مشکن وپیکر مارا به دست هرناکسی مسپار که ذره ای هستیم از وجود تو.

چگونه میتوان با عو عوی سگان وحشی وخونخوار زخمی نشد ؟ چگونه میتوان گرگهای درنده را از خود دورساخت > تا کی میتوان پای برچید تا مبادا ذرات کثیف وآلوده این مردم متعفن دامن ترا نیز آلوده سازد ؟

تا کی میتوان نشست وبه دیوار روبرو خیزه ماند بی آنکه بتوان کلامی ازدهان خارج کنی.

صبر هم حدی دارد .

ثریا ایرانمنش / اسپانیا / 1/6/2014 میلادی

 

هیچ نظری موجود نیست: