جمعه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۹۳

خانه ام کجاست ؟

حانه ام کجاست؟

در زیر شاخه های گل اقاقیا،

افرا وسپیدار

در فضای سرخ ونارنجی غروب تابستان

که بوی عطرآنها میخزد زیر پوستم

پرستو ها میخوانند ، گلهای باغچه ام جوانه زده اند

در این روزهای بی رنگ ودراین ایام گمشده

سالهای تنهایی وسالهای بی همزبانی

همه سالها دلم برای کوچه باغها ودرختان

تنگ میشد

گلهای سپید وآبی اقاقیا ، در یک سنفونی شادی آفرین

هم آهنگ بودند

ومن دراوج جوانی که درپرده خیال

سالهای دوررا نقاشی میکردم

آوازهای دلنشینی درون سینه ام ، غوغا میکرد

امروز ؛ در صحرای سرگردانیها

دراین گرداب وطوفان ، باز به آواز پرستوها

گوش میسپارم

اینبار گویی نوحه سرایی میکنند

برگها ، رشد شان متوقف شد ، گل اقاقیا گم شد

صحرا ودشت ودمن خالی

من بابر گهای پریشان این دفتر سپید که

پر میشود وخالی میشود خودرا فراموش کرده ام

ثریا ایرانمنش  / اسپانیا / 25/4/2014 میلادی /

هیچ نظری موجود نیست: