مرا نمیفریبی ، پنداشتم درست است
پنداشتم در آتش کینه ، کینه بتو
شعله میکشد
آن حس قدیمی درمن بیدار است
وترا در نبض خاکستر وپیمانه ها
درمیان مگسان گرد شیرینی
که کودکانه به اطرافت میگردند
بخوبی میشنا سم
" آن قصه های خوب " دیگر دلهارا
شادی نمیبخشد ومرا فریب
نمیدهند
هر خوشه ای که بر میچینی از جنس همان سنگستان است
تو خاک مارا زیر ورو کردی
حق روییدن را از همه گرفتی
برای نهال سبز آواز خواندی
برای پروانه گم شده ترانه سرودی
با هر افقی همراه شدی
پندار من ، تصویر وتصور دلنشینی
از تو ندارد .
تو همان خبر چینی که درآتش خود خواهی سوخت
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / 25 آپریل 2014 . تقدیم به ...خسروان هدایت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر