پیش بسوی تخلیه ، ژاندارک پرچم را به دست گرفت وجلو افتاد ، حال نوبت سربازان است که به دنبالش روان شوند وخودرا تخلیه کنند ، زنان بی پستان وبی تخمدان یک " نروک" الان درپی همه این تبلغیات وسیع که هرروز مانند پتک بر سرما میخورد صف درازی از زنان خودرا بسوی درمانگاهها رسانده تا " تخلیه " داخلی آنها صورت بگیرد ، هزینه زیاد است ، مهم نیست بانکدارن مهربان به آنها وام میدهند !
فیس بوک وتوییتر برای همین کارها به راه افتاد تبلیغات رسانه هاچندان کارساز نیستند این احساسات مجازی است که کار میکنند ، مانند آن سه هزار زن ومرد بدبختی که سالها درگرو یک گروه ساخته وپرداخته شده دولتهای بزرگ در ا سارت بسر میبردند حال مانند گله گوسفند از این سر زمین به آن سر زمین کوچ داده میشوند ، عده ای از آنها هنگامیکه پای درون این آتشکده عشق گذاشتند کمتراز بیست سال داشتند وامروز تبدیل به زنان ومردانی مسن شده اند بی آنکه طعم واقعی عشق وزندگی را چشیده باشند ، مغز آنها قبل از جسمشان بسوی آسمان پرواز کرد حال مانند رباط بی هیچ اندیشه وعقیده وروحی به دست این وآن جا بجا میشوند .
آنها نیز فریب همین تبلیغات را خوردند وبرای آزادی نبرد کردند نمیدانستند که آزادی چه هزینه زیادی دارد وچقدر گرانبهاست ، همان نیمه آزادی را نیز به رایگان از دست دادند ، ژاندارک قهرمان دیروز پیر شده امروز پرچم را به دست دیگری داده اند که دهانش مانند یک اردک همیشه بسته است وکمتر تکان میخورد ، اردکی نیست که درمردابها غرق شود ، او دریاهارا در مینوردد وبسوی سر زمینهای دورافتاده میرود قبل از آنکه نانی دردهان کودکی بگذارد اول یک مدرسه باز میکند ! سگهای محافظ او دنبالش هستند وشیپورها مدام میدمند.
حال امروز عده ای به نشخوار این علفها آمده اند وآنرا زیر دهان مزه مزه میکنند ، بد نیست ، میشود تخلیه شد باید قیبل از وقوع وجاری شدن سیل سد را ساخت .
دیگر کمتر میشود فرزندانی را بوجود آورد وبه آنها افتخار نمود ، این کار دیگر بر عهده ( دیگران) است که درآزمایشگاههای بزرگ مشغول ساختن آدم)میباشند وخدارا نیز درگوشه ای زندانی کرده باو اجازه دخالت نمیدهند.
آیا هیچ مردی حاضر است بیضه های خودرا بخاطر ترس از سرطان پروستان به دست جراح بسپارد؟ نه ! بیضه ها را لازم دارند .
پرحرف میزنی زن ، دهانت را ببند فرا رفتن از همه چیز کار تو نیست دیگر نمیتوانی به دلخواه خود راه بروی ، همان بهتر که تنها بیمار شوی ، تنها خودر ا به دست بهبودی بسپاری بی آنکه ضربه ای به دربخورد و همسایه حال ترا جویا شود ، عمله هایت مشغول کارند وتو شیرینی درآغوش کشیدن نوه هایت را کمتر احساس میکنی .پر حرفی بس است ، این جهان پر بدبخت وپردر رسوایی غر ق شده نه تو ونه امثال تو نمیتوانند کمکی به ساختن آن بکنند باز با همه تلخی آن چای خودرا بیشتر شیرین کن تا کامت تلخی یش را ازدست بدهد و....... شیرین شود.
ثریا ایرانمنش / 18/5/2013/ میلادی / اسپانیا/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر