شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۱

چرا؟!

برایم ایمیل بلند بالای فرستاد ، وپرسید چرا اینهمه غمگینی؟

گفتم چرا؟ تو نمیدانی چرا ؟ برای اینکه بار اول است به این دنیا آمدم وگمان میکنم خیام نیشاوری چندین وچندبار آمده ورفته است ومیداند که دراین دنیا چه گذشته وچه ها میگذرد ومیداند که باید :

مانند کبوتر معصوم ، مانند روباه مکار ، مانند گر گ درنده ، ومانند یک میمون دلقک بود ، اگر بخواهی همان اسب نجیب وسر  بزیر وارام واصیل باشی ترا تبدیل به یک کره خر میکنند واگر توانستند سواری مفصلی هم از تو میگیرند ورهایت میکنند ودر پشت سرت هم آواز میخوانند ، فلانی خر است ، دیوانه است ، عقلش پارسنگ برمیدارد ، خل وضع واحساساتی است ، هرچه دارد میبخشد وووو

از همه بدتر ، بییعرضه هم هست ؟! نه راه و روش دزدی را میداند ونه راه روش خود فروشی ونه دستی درکار اکسپرت این پورت !!!

من نمیتوانم به آنچه که اعتقاد  وایمان داشته وبا آن خو گرفته وبزرگ شده ام همه را دور بریزم وناگهان آدم جدیدی از خود بوجود آورم تا مقبول در گاه وبار گاه وصاحب کیا وبیا باشم ، من نمیتوانم نسل امروز را فریب بدهم واز دیروز بطور زیر لفظی !! بد بگویم درحالیکه در رژیم گذشته صاحب کیا وبیایی بودم وبه دستگاه  وابسته

(البته من نه)، از دیگراین میگویم که به آسانی خوی وخصلت وگذشته خودرا فراموش میکنند وگویی ابدا آن قالب قدیمی وجود نداشته حال باید با قالب جدید راه رفت تا بزرگ باشند !وبیزنشان نیز خوب بگیرد ، اگر آن روزها درمیهمانیها مست وخراب  با مینی ؤوپ میرقصیدند امروز نماز میگذارند وهرروز به مسجد میروند !

چگونه انسان میتواند صاحب چند شخصیت باشد وهرروز یک ماسک بصورت خود بگذارد ودیگران ر ا فریب بدهد ؟ شب چگونه سر ببستر میگذارند؟ با وجد ان خود چگونه کنار میایند؟

عزیزم ، باید چند بار دیگر بروم وباز به دنیا بیایم تا راه روش انسانها ! را یاد بگیرم ، هنوز طفلم ! همین . باسپاس از مهربانی تو ودیگرعزیزان.

ثریا/ اسپانیا/ همان روز شنبه !

هیچ نظری موجود نیست: