همه امروز دارای یک " فیس بوک" میباشند ودریک دنیای مجازی ودربین دوستان مجازی که اکثر آنها واقعی نیستند زندگی میکنند .
خوشبختانه من بعداز یک تجربه کوتاه درب این دنیای خیالی را بستم وبرگشتم به زندگی واقعی خود ، وهنوزدراین امیدم که مردم دنیا آزاد باشند وآزادانه بتوانند حرفهایشان را بگوش هم برسانند .
این دنیای آزادرا تنها میتوان درمیان قصه های کهن یافت آزادی از خشم ونفرت وکین طالب یک آرامش واقعی ، دنیایی که بتوان درساحل دریاهای آن مغرور راه رفت بی آتکه ترس از " سونامی ها"! ترا احاطه کرده باشد .
دنیایی که بتوان گندابهارا مهار کرد ، گودالهای پهناور متعفن ومغزهای بیشعور وگندیده لبریز از افسانه های غیر قابل باور را خالی کرده به جایشان شعور نشاند.
دنیایی که بتوان درآنجا دردامن امنیت وآسایش وسر انجام آزادی زندگی گمشده خودرا یافت .
در دنیایی که انسانها بتوانند تحرک یابند حرکت کنند چون انبوه خروشان امواج دریا درمیان مردمی دیگر وسر زمینهایی که آزاد ومغرور ایستاده اند.
زمانی فرا میرسد که از ترس به دنیای کودکی خود پناه میبریم آن چه نقشی میتواند در زندگی آتی ما بازی کند؟ چه نقشی درشکل دادن به زندگی حال ما انسانها دارد؟
گاهی میخواهیم به دنبال هویت گمشده خود برویم خصوصیات بدرا فراموش میکنیم وزشتی هارا از ذهن میزداییم آنگاه همه چیز برایمان زیبا ودوست داشتنی میشود وآه حسرت باری از سوز دل میکشیم ؟\!
معنی زندگی درخود آن نیست بلکه درچیزهایی است که ما درسر راهمان پیدا میکنیم ما تا ابد به ایجاد یک نکته مبهم وتولید محتاجیم
متاسفانه دردنیای امروزی ما تنها همان ضربالمثل قدیمی صدق میکند که " قربون بند کیفتم ، تا پول داری رفیقتم " بی آنکه آن صاحب کیف را به درستی بشناسیم وخصوصیات خوب وبد اورا ارز یابی کنیم
امروز دیگر حتی روی دوستی های قدیمی هم نمیتوان اعتمادی داشت وآن صلح وصفا وآرامشی که درگذشته درروح آنها پیدا میشد امروز تبدیل به یک غول گرسنه شده که سرا زسینه بی مهر آنها بیرون آورده وبه دنبال طعمه های جدید میگردد.
ثریا/ اسپانیا/ چهارشنبه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر