یکشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۹۱

آن خواب رفتگان

 نه ، نمینویسم ، پایان همه آشنایی ها  وآغاز تفرقه

ودرد مضاعف

صاعقه های سهمگین بر شاخه هایم آتش زدند

بر این درخت ریشه دار وتناور

هر سو سیل وطوفان سهمناک

از کدام نقطه شروع کنم؟

با کدام کلام

بگذار تا بمانند ، زیر باران

آب آنهارا خواهد شست

در ژرفای شب

اینک نگاه کن بمن ، از پشت پنجره روشن

گوش کن ، این صدای سکوت من است

امشب صدای گریه مرا نخواهی شنید

نه امشب ، نه هیچ شبی

این ریزش باران است که میشوید

خاطره هارا

آن مردان کوچک را بزرگ نکنم

همچنان ناچیز وکوچک بمانند.

آن کاکتوسهای پر خار

درخاطر من جایی ندارند

خاک آنها درون دفترچه هایم مدفون است

                                     ثریا/ اسپانیا/ 17.ژوئن

 

هیچ نظری موجود نیست: