بر نیکبختی روزگار پیشین گریه کردن واز مصائب امروزی شرمسار بودن ، کافی نیست ، پدران ما خون خودرا رییخته وبه خاک آمیخته اند ، آی زمین ، سینه خودرا بگشای تنی چند ازمردان آریایی قدیم را بما ارزانی بدار ، برای تجدید فتح دلهای بیقرار ، ای زمین سینه خودرا باز کن وچند تن از گذشتگان را دوباره بما نشان بده ، مردگان همه سکوت کرده اند صدای مرده ای مانند غریو سیل فریاد میزند :
یک تن ، تنها یک تن سر بردارد ، یک مرد برخیزد ، تنها یکنفر ، همه ما برای آمدن حاضریم ، آنان که زنده اند زبان گفتن ندارند !.
این حرفها بی فایده است ، روز نو از راه میرسد آهنگهارا موافق کنید ساغر هارا لبریز از باده انگوری نمایید جنگهارا به بربر ها وخیمه نشینان باز گذارید .خوشه های انگور تاکستانهارا بفشارید <اب آنرا بنوشید ، این نامش باده گساری نیست .
ساغر هارا پر نمایید ، دختران زیبای ما در سایه درختان میرقصند آن گاه که به سینه ای جوان ولبریز از زندگی آنها مینگرم در دل افسوس میخورم که آنها باید در اسارت بمانند.
امروز کجا هستند ؟ آن مردان دلیر وچرا آواز دلیران را تکرار نمیکنند ، آه ای ایران من ، دهان شعر وهنر وزیبایی تو دیر زمانی است که بسته است ، زبانی که شایسته خدایان اساطیری بود امروز باید به دست عده ای نادان پست وناچیز گردد.
چند سطر درشت وخوانا درتاریخ خودمان نوشته میبینم ،
نوروز همیشه پیروز است ، آتش خدایان هیچگاه خاموش نخواهد شد
چهار شنبه سوری روز پیروزی نور بر تاریکی روز بر پایی آتش بزرگ بر همه شاد باد ذکر ونذورات خود را به خیمه داران بسپارید
ثریا/ اسپانیا . سه شنبه سیزدهم / شب چهارشنبه سوری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر