من از اینکه دائم کسی مواظبم باشد وبه دنبالم راه بیفتد وجاسوسی مرا بکند بشدت بیزارم وهیچگاه نمیتوانم چنین وضعی را تحمل کنم .
به همین دلیل سفرهایم را چند روز جلو یا عقب میگویم وتاریخ درست را به کسی نمیدهم چون میدانم کسی تمایلی ندارد که چه بر سرمن خواهد آمد تنها یکنوع ( فضولی ) دربین جامعه ما رخنه پیدا کرده است اگر برای عمل جراحی هم بروم چند روز بعد آنرا اعلام خواهم کرد ، دیگر از خصوصیات خوب جامعه ما دزدی است !
دوستانی دور ترا میگیرند وبه غارت اموال وروح تو مشغول میشوند درخانه ات میبینی که تکه تکه چیزهای خوب وبا ارزشت گم شده ، میهمانان عالیقدر ودوستانی به دیدارت آمده بودند ؟!
زلزله هم بیخبر می آید وبیخبر میکوبد ومیبرد وهمه را ما نیز بگردن خداوند میگذاریم ، گویی خداوند تنها برای این زنده است که بار گناهان وجنایتهای مخلوقش را به گردن بگیرد وکسی نمیداند به دنیا آمدن یعنی ورود به غرفه های تکنیک وبازار ورفتن یعنی دیگر اکسیژنی بتو نخواهد رسید .
زمین کم کم داردویران میشود آسمان نیز تسخیر شده دریاها نیز به دست همین مخلوق افتاده است ، هتلهای شیک تاکسی های مدرن واتومبیلهای کورسی بندگان لایق را تا اعماق اقیانوسها میبرد به زیر سر چشمه ابدی بشر وهمه جمعیت دنیارا میتوانددرخود جای بدهد
بلی میشود تعطیلات را درهتلی لوکس زیر دریا گذراند حال مهم نیست اگر قامت برافراشته مثلا( ارک بم )ناگهان فرو ریزد قامتی که قرنهای متمادی درصحرای کویر که آنجا نیز روزی اقیانوس بود قد برفراشته وبا غرور تمام به دشتهای خشک وخالی مینگریست ، حال امروز تبدیل به یک نماد ویک تپه شده است .
بولدوزرها بکار افنتاده اند تا زمین را صاف وتمیز کنند وطرحی نو دراندازند آب دریا تبدیل به ابر میشود وسپس توسط بادهای مکانیکی روی صحرا وآبادیها وبیابانهای دیگران را میگیرد وآنجارا سیراب میکند تا حاصلخیز شوند!!
حال چه میتوان کرد ؟ کسانیکه روزی به دنبال مارمولکها می دویدند ومورچه هارا دنبال میکردند ویا روی زمین دراز کشیده وبه ابرهای تکه تکه بی بارش مینگریستند وستارگان را میشمردند بهترین وعالیترین غذایشان شیر شتر بود ، ناگهان ( ملحم) شده شاعریا ....شدندوامروز جایگاه شان در بالاترین نقطه زمین است ومیتوانند با دست آسمان ابری را لمس کنند .
خوب ، خلایق هرچه لایق
ثریای نالایق !!! از دیار بیکسی واز یادداشتهای روزانه اش !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر