امروز صبح بشکرانه اینکه میتوانم هنوز ببینم چند فریاد خوشحالی
کشیدم ونشستم به تماشای مردمی که چگونه ناگهان یکپارچه شده
وهمه دست دردست یکدیگر به ویرانه های شهر زلزله زده لورکا
رفتند تا کمک هارا برسانند ، ناگهان همه صداها خوابید شور شر
انتخابات محلی وفریاد طرفداران فوتبال وذوق وشوق درهمه جا
تبدیل به نوای عزا شد ، شهر لورکا ، شهری که بنام شاعر معروف
گارسیا لورکا نامگذاری شده با خاک یکسان شد ا.
این مردم واین ملت که مرگ را نیز ببازی گرفته اند یکپارچه شده
به کمک همنوعانشان شتافتند ، ناگهان چادر ها برپا شد هزاران
تختخواب وتشک وپتو وغذاهای درون کیسه در یک صف منظم
به دست مردم رسید دو روز عزای عمومی اعلام شد وامروز
مراسم تدفین کشته شدگان ودلجوی از ویران شده گان است .
من بیاد بم افتادم ، بمی که زادگاه اجدام بود بمی که قرنها در
آنسوی کویر قد برافراشته وبا غرور تمام به روند روزگار
مینگریست ناگهان تبدیل به یک تپه خاک شد وهزاران مردم
بدبخت زیر آوار ماندند وبقیه که هنوز جانی داشتند در اثر
گرسنگی و.بیخانمانی وسرما وگرما یا فرار کردند ویا
همه جانشان را به خاک هدیه نموند و....آب از ابی نجنبید
خفته ای از خواب بیدار نشد کمکها به یغما رفت وبه جیب
کسانیکه بانتظار ویرانیها نشسته اند .
واین ملت که قرنهاست که روی تاریخ ایستاده وپشت به پشت
گذشتگانش دارد با همدردی ویکدلی کامل چهار نعل میتازد.
و........( بم) فراموش شداما فریاد برای بیضه اسلام هنوز
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر