شب گذشته خواب دیدم که مرده ام ودر اطاق مخصوص مردگان
بانتظار سوختن خوابیده ام دو فرشته نکیر ومنکر( طبق روایات)
به دیدارم آمدند وپرسیدند :
خدای تو کیست ؟ جواب دادم ، نمیدانم !
آنها پس از مدتی مکث ، گفتند تا سئوال بعدی برایت یک ترانه
وچند آگهی تجارتی پخش میشود !
آوایی از دوردستها بگوشم رسید:
طایر دولت اگر باز گذاری بکند
یار باز ید وبا وصل قراری بکند
شهر خالیست زعشاق مگر کز طرفی
دستی از غیب بر آید وکاری بکند !
وآکهی ها:
می نوش با آب انگور مینوش ،
بود آیا که درمیکده ها بگشایند
گره از کار فروبسته ما بگشایند؟
با آب انگور مینوش ، می نوش ! -----پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر