پنجشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۸

قسمت دورم ، از یاددا......

من تاریخ نمینویسم ، تنها اشاره ای به گذشته ها دارم

در همان حال که اداره امنیت وااطلاعات کشور ویا بقول دیگران !

ساواک مخوف !! در پی توده ای ها بود ، از میان آنها _ سکت _

دیگری ظهور کرد بنام مجاهدین خلق ، آنها جوانتر ، پیشرفته ترو

استعداد زیادی در جلب جوانان بطرف خود داشتند ، کسی نمیدانست

که از کجا تغذیه میشوند یک شکل نوظهور بنام مارکسیست اسلامی

وبقول شاه فقید پیوناد سرخ وسیاه قربانیان آنها اکثر ا جوانان بودند

که وضع مالی خوبی هم داشتند ؟ هر روز بر تعداد آنها افزوده میشد

همه جا ریشه کرده بودند در دانشگا ها ، مساجد، تکیه ها وخیابانها

یک جعبه جادوی جدید برای جوانان سرگشته که هنوزنمیدانستند و

نمیتوانستند جو اطراف خودرا احساس کنند واین سازمان آنها را

سرگر م میکرد با شبهای شعر ، اشعار رمزی وپنهانی ، شبنامه ها ودر

خارج تشکیل کنفدراسیون دانشجویی ، دانشجویانی که به خرج دولت

ایران برای تحصیل به خارج رفته بودند ! وهیچکس گمان نمیبرد که

ناگهان هیولایی بنام جمهوری اسلامی با عقاید پس رفته وعصر هجر

ظهور کند واولین خوراکش هم همین جوانان فریب خورده باشد.

انشعاب ، بین آنها ، جدایی ، خلقی ، مائویستی ، چینی ، ژاپونی

روسی ،..... اما از ایرانی خبری نبود ، ایرانی امل وعقب افتاده

بود!!!!.

آنها آمدند ومغزهارا شستشو دادند ، هنرمندانی که از دربار شاه تغذیه

شده وبه همه جا رسیده بودند آنها نیز جذب این جماعت تازه وارد

شدند ، معلوم نبود چه قدرتی پشت سر آنهاست واز  کجا تغذیه میشوند

جوانان به آموزش های چریکی پرداختند ورو به روی هموطن خود

ایستاد ند وبه رویش تیر شلیک کردند ، این سکت خطرناکتر از همه

بودودرهمه جا ریشه دوانیده ودر هر حرکتی و جنبشی حضورش را

به نحوی اعلام میداشت .

آنها نیز مانند پدر آوارگان فلسطینی  ساخته وپرداخته دستهای نامرئی

بودند که دولتهای بزرگ برای نابودی سرزمینها به آنها احتیاج دارند

نمیدانم تو سگهای جنگ را خوانده ای ؟ یانه ! حتما خواندی .

دنیا به سگهای درنده وقوی احتیاج دارد تا درمواقع بخصوصی از

آنها بهره ببرد ، عده ای مزدور ، عده ای جاه طلب ویا گرسنه .

پول نفت سرازیر شد ، همه اعیان شدند !! صف خدمتکاران فیلیپینی

در خدمت خانواده های مرفع تشکیل شد ، نه یکی ، نه دوتا ، بلکه

چهارتا ، چهارتا ، البته با اجازه وزارت کار واینکه حقوق آنها با

دلار پرداخت میشد ، اکثر آنها تحصیل کرده ودانشگاه دیده ومسلط به

زبان انگلیسی بودند واین پول نفت به دست کسانی رسید که قبلا بوی

نفت وبنزین را شنیده ودوست داتشند ، سهمشان را گرفتند ورفتند .

و.....من سرگشته نادان ، هنوز درراه فروشگاه بتهوون درمیان مشتی

صفحه موسیقی به دنبال آخرین رویدادهای موسیقی روز بودم !

شجریان تازه آهنگ زیبای _ (پرکن پیاله را ) که از اشعار مرحوم

فریدون مشیری بود ، به بازار عرضه کرده ، تالار رودکی بکار خود

ادامه میداد، اپرای کارمن ، واپرای هنزل وگرتل که من شماها را به

تماشای آن برد م ، شهر قصه بیژن مفید ، مراد برقی ، صمد آقا ،

سرکار استوار ، خانه قمرخانم ، ودایی جان ناپلئون و گوگوش به خانه ها

راه پیداکردند .....دنباله دارد

 

هیچ نظری موجود نیست: