خاموشی
درون ا طاق کوچکی
زنی جوان ؛ با حسا سیتها ی زیادی
میخواهد
کلمه ها را بر روی یک برگ
نقاشی کند
او سایه را میکشد
رنگ را میا میزد
و قلم را در رنگ فرو میبرد
و.....
ناگهان از دور دستها
صدای زوزه ای ناشناس
بگوش میرسد که :
ای هرزه زن ؛ قلم را بر زمین بگذار
و آن زن
با نفس پا ک خود
و .....
با اشک شور خود
رنگها رابهم میریزد
وبرای زیستن
شیوه دیگری را دنبال میکند
ثریا / اسپانیا / سوم مهرماه هشتا د و شش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر