رژه شیر ها تما م شد نوبت فیلها رسید که دسته ه دسته ویا چند تا چند
در ردیفها وفرمهای مختف رژه رفتند ، رژه آنها هم تمام میشود ،
دستهایم را تکان میدهم ودرانتظا راین هستم که زیر پای یکی از آنها
له شوم یا تبدیل به یک لکه کوچک گردم ، آخ که چه دنیا دنگی !!
دنیایی که گروهی بزرگ از تاریخ نویسان کوچک وهنر پرور مد ام
این دنیای پر نقش ونگار تاریخ رااز تار وپود پندارهای خود رنگ
وروغن داده اند . امروز فیلها گله گله بیرون ریخته اند وهرچه که
زیر پایشان هست لگد مال میکنند وجلو میروند عده ای دست به دامن
آن ماهیگر بدبخت شده اند که آنرا مانند سنجاق به سینه شان نصب -
کرده اند ، امروز تاریخ نویسان باید درتاریخ بنویسند ، رژه فیلها و
رژه شیر ها ، نمایش سیرک باید ادامه داشته باشد مانند یک فیلم
چند ساعته ترا روی صندلی میخکوب کند.
با چه زحمتی خودرا از حاشیه خیابان به خانه رساندم درمیان انبوه
لیوانهای شراب وآبجو وسوسیهای گاز زده وشیرینی هایی که تنها
روی آنرا لیسیده اند وپس مانده حیف ومیل شده ثروتمندی که غذارا
فقط بنا بر عادت میخرد ومیخورد نه بخاطر گرسنگی.
همه شادی میکردند وبرای فیلها دست تکان میدادند روزنامه ها
به هوا پرتاب میشد بیشتراز تب وتاپ برندگان فوتبال جهانی ،
حال دنیا دوباره به دنبال ساختن یک قهرمان دیگر است آنهم در
زمانیکه دنیا میرود تا قهرمانان واقعیش را فراموش کند.
زمانیکه آدمهای فرومانده رابا رنگ اوهام وخیال بزک کرده وبه
قالب قهرمانان نام آور درمیاورند ، روسپیان رسوارا رنگ عفت
وتقوی زده ؛ دزدان ونابکاران وآدمکشان را مردان بزرگ لقب
میدهندوبر تن آنها لباس نگهبانی میپوشانند با کوشش فراوان بر پشت
یقه آنها پیام الهی را بسته اند.
تاریخ وقدرت وعزت آن بازیچه دست عده ای بی هویت شده است
که مانند برگ چغندر بیرحمانه آنرا برگ برگ کرده درآخوربعضی
از حیوانات میریزند.
تاریخ فردای ما درباره وقیع امروز چه قضاوتی خواهد کرد؟.
ثریا/ اسپانیا