اربابان شما هدایای فراوان دارند
اما آزدای هدیه ای برای شما ندارد
او بی پناه وبی خانه مان است
او که ماواری حدود ومرزهاست
.............
نژادهای محنلف اغلب خیلی کم از حال وهوای یکدیگر خبر دارند
وهرجا که جهل وبیخبری وجود داشته باشد احساس دوستی وتفاهم
وجود ندارد وکینه ونفرت افزایش میباید، وهنگام منازعه وجنگ ها
فقط به صورت یک جنگ سیاسی نیست ، بلکه بدتر ومنفور تراز
یک جنگ نژادی صورت میگیرد ،
هچگاه من نژاد اروپارا برتر نمیدانم اما بامقایسه بین نژاد آسیایی
واروپایی بسیاری از ما ضعیف تراز آنها ورفتارو کردارمان زشت
وناپسند است تا جاییکه میتواند مارا به مرحله سقوط بکشاند.
انسان باوجود تمام پیشرفتهای بزرگش که به آنها میبالدهنوز هم
حیوانی نامطبوع وخود خواه است .
هم اکنون در سر زمین ما مبارزه بخاطر آزادی جریان دارد معهذا
بسیاری از هموطنان ما به آن چندان اعتقاد واعتنایی ندارند وبه
منازعه وکشمکش میان خود سرگرم هستند ودرتنگنای منافع فردی
وخانودگی ومذهبی وکوته نظریهای خود گرفتارند.
تاجهای فرو افتاده واعتقادات پوسیده را جمع آوری میکنند ومیکوشند
تا از کهنه پاره های آن ، لباسی ترمییم کرده از نو بپوشند.
به نام قانون ونظم ، ظلم ، زور گویی ، وبدبختی رواج داردوعجب
آنکه درست همان چیزیکه بایدپناهگاه ضعیفان ومحرومان باشد سلاح
میشود در دست ظالمان وجباران.
میگویند : بود اهنگامیکه به فکر مینشت وبقول خودشان مدبیتشین،
از خود میپیرسید :
چگونه ممکن است که خداوند دنیایی را ساخته باشدوانرا درتیره روزی
وبدبختی نگاه دارد ؟ ، اگر او قادر مطلق است وچنین کرده که وضع
خوبی نیست واگر او قادر مطلق نیست ، پس او خدا نیست .