اهورا مزدای بزرگ ، بزرگترین خدایان است ، او داریوش را
پادشاهی داد ، بوی سلطنت عطا فرمود ، به لطف اهورا مزدا
داریوش شاه است .
داریوش گوید : این سرزمین پارس است که اهورا مزدا بمن عطاا
فرموده ، سر زمینی نیکو ، دارای اسبها ومردان بزرگ وخوب
از لطف اهورا مزدا وکردار خویش ، داریوش شاه از هیچ دشمنی
نترسید .
او میگوید : من از اهورا مزدا درخواست حمایت دارم وخدایان
دیگر نیز بامن یاری فرمایند اهورا مزدا این کشوررا این سرزمین را
از کینه ، واز دشمن ، واز دروغ وخشک سالی حفظ نماید
این را من از اهورا مزدا که بزرگترین خدایان است ، مسئلت میکنم
وسایر خدایان نیز آنرا اجابت میفرمایند .
و ادامه داد که من آنشب را در شیراز گذراندم وفردای آـنروز به
دیدار حافظ مرادم رفتم واز آرامگاه شیخ سعدی نیز دیدار کردم
وشب هنگام در باغ بزرگی یک میهمانی برای ما ترتیب دادند دریک
باغ بزرگ ودیدنی که ابدا شبیه باغهای انگستان نبود اطراف آنرا
دیوارهای گلی محصور کرده بودند ودر خیابان آن درختان تبریزی
وچنار سر به هوا کشیده ومیان باغچه ها درختان نارنج وپرتغال و
نارنگی کاشته بودند در جویها هر طرف آب زلالی روان بود در حاشیه
جویها وهمچنین حوض وآب نماها گلهای سرخ ومعطری دیده میشد و
بقیه جاها همه سبزو خرم بود سقف عمارت مسطح وگل اندود بود
میهمانان همه ایرانی بودند درمیان آنها تنها من وچند همراهم خارجی
بودیم ، میهمانی غریبی بود همه میهمانان روی قالیهای گرانبها وبر
روی زمین نشسته بودند وباهم صحبت میکردند اغلب آنها چپق ویا
قلیان میکشیدند .
درمیهمانیهای انگلستان همانطور که خودتان میدانید معمول است
اول شام میخورند وبعد صحبت میکنند ودر ایران بر عکس است
اول دورهم مینشینند واز هر دری صحبت میکنند وبرای اینکه
بیکار نباشند شب چره وآجیل وشیرینی میخورند وبعد هم آخر شب
شام مفصلی مرکب از پلو ، چلو وخورش های رنگارنگ واقسام
دوغ وشربت صرف میکنند ، در آن شب میهمانی هیچ خانمی حضور
نداشت ! ومردان لباسهای بلندی پوشیده بودند وروی کمرشان شالی
بسته وکلاههای آنان از جنس نمد ویا پوست وچند نفری هم عمامه
به سر داشتند ، همه موقع ورود کفشهای خودرا بیرون میاوردند زیرا
داخل شدن با کفش یک نوع بی ادبی محسوب میشد .
صحبت ها ادامه داشت وایرانیها کم کم با من از خدا وپیامبران حرف
زدند بعضی از حاضران مسلمان بودند وبه محمد که بعد از موسی
وعیسی به پیامبری رسید عقیده داشتند ودیگران زردشتی بودند و
شعارشان : گفتار نیک ، کردارنیک ، وپندار نیک،
بود .
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر