پنجشنبه، شهریور ۰۲، ۱۴۰۲

پورسینا؟

مادر ،‌گناه زندگیم  را بمن ببخش /. زیرا اگر  گناه  من این  بود از تو بود 

هر گز نخواستم  که ترا سر زنش کنم. / اماترا به راستی از. زادنم چه سود ؟ « شادروان. نادر نادر پور  »

 

 زاد روز پور سینا.  طبیب ایرانی ماست که هر دردسری را شفا میبخشید وبه کرم مهربانی همیشه تحت تعقیب و رهبران بود  .او بزرگ بود وبزرگی افرید تا جایی که استاد خلیل خلیلی شاعر. افغان. سروده بزرگی در وصف او سرود ، حال اسلامیان اورا نیز از ما دزدیدند  »

پورسینا شد ابن سینای اسلامی ، اما ما میدانیم  او به بزرگی خود هنوز زنده وبزرگ و‌جاودانه است ،

اوبیماری هارا از روی نبض اشخاص تشخیص میداد وهمه را  از حواس واحساس وضزبان قلب و خواسته های دل میدانست. او‌میدانست  که نفرت کشنده است. وهم میکشد وهم کشته می‌شود وعشق زندگانی است هم میبخشد وهم بخشیده می‌شود ،

امروز ما به آن زندگانی که هنوز. زنده . وزندگی می‌کنند  هرگز أفرین نخواهیم گفت  بلکه آنها. را لعنت می‌کنیم ،

ما شما را به گور. ونفرین خویش میسپاریم وسپس بوسه برخاک بزرگان خویش می‌زنیم 

امروز دوران بزرگ سازی است هر گروهی. ویا دسته ای  چند نفر از کسانش را  وخودیهایش را گنده میسازد  مشهور می‌کند  وسپس آنها. را زنده به،گور میسازد .

شهرت همان بوسه هایی است که ما بر زنده بگوران می‌ زنیم   مداحان بزرگ برایمان افسانه میخواند  شهرت به دست میاورند  وبر تربت بیگانگان بوسه میزنند  آنها خودشان تبدیل به یک گور شده اند  به ظاهر مشهور ومعبود وشهرت سازان  همان دوستان کور آنها می‌باشد .

از درک بزرگی غافلند  وبسیار دور 

من امروز تخمه ای هستم که از خاکی دور در این دشت ناشناس  رشد کرده ام  وخداوند چون باد بر من وزید  با من پیوند خورد ودردلم ارمید ،

حال مرا تماشا می‌کند که چگونه به زندگی آویخته وچنگ میزنم  برای او شگفت اور است  شاید در انتظار آن است که من خشکیده شوم و او مرا  مانند سایر بندگانش درون گلدان   روی میز خود بگذارد 

من در. رویا  زندگی را  بزرگ می‌کنم به آن میچسبم. علت آن هرچه هست. میلی به رفتن ندارم  گویا باید کسی همراهم باشد  انهم او که همزاد  من است ، سروش عشق همیشه شبها بسراغ من می اید   تا برایم ترانه بخواند  تا در دل شب تا ریک  مرا از تنهایی برهاند  بیرون  براند 

و،،،من با سروش ‌سرود او بخواب می‌روم تنها رد پایی در.د لم بر جای مانده که در تا ریکی انرا احساس می‌کنم، وزیر لب زمزمه دارم که :

مادر ، آن امید ز  کف. رفته  توام /گز هرچه بگذری  نتوانی به اورسید 

زان  پیشتر که مرگ تنم  در رسد  ز ره / مرگ دلم  زمردن  صد آرزو رسید 

پایان

ثریا .24/08/2023  میلادی 

هیچ نظری موجود نیست: