ثریا ایرانمنش و…. لب پرچین ،،اسپانیا
و….. خداوند. عقل را از بشر گرفت ودیگر چیزی برایش نماند این عقل ماست که تعیین کنده همه چیز است ونشان میدهد چگونه میتوان از یک تکه خمیر خام نانی تازه به دست آورد ما خیال میکنیم هر کدام علامه دهریم ودنیا یک تکه مواد خام حال میل داریم با کمک جوشن کبیر دعای ندبه جهانی به زیبایی بهشت بسازیم .
مدتهاست که نه حوصله نه خاندان را دارم ونه نوشتن حتی تلویزیوندهم خاموش است تارصدای مرگ فخری نیکزادرا شنیدم .زنی که هیچگاه گمان نمیبردم خواهد مرد. هشتاد دوساله بی صدا بدون جنجال در لندن زیست بیاد عشق دیوانه وار شادروان فریدون مشیری افتادم که مرتب در وصف لب لعل چشمان خمار او. شعر میسرود . بیاد ناهار خوری طوس متعلق به رادیو تلویزیون وکارکنان آن بودم که به همت دوستی اکثرا ناهارم را به همراه این عزیزان آنجا میخوردم.
امروز ایران من وان گذشته به تلی خاک متعفن تبدیل شده که بر بالای آن یک پرچم کاغذی گذاشته آن ورودی یک اجر نوشته اند ،
روزی در اینجا تمدنی بزرگ با مردمانی فهیم وبا شعور و مهربان و زیبا ودوست داشتند وجود داشت امروز تنها یک تل خاک آلوده از آن باقی مانده است ،
أن خورشید درخشان ولبریز از نور وتازیانه جویش همه حواس خودسرانه از دست داد وعقل ها را در کاسه سر خشکانید خورشیدی که هر صبح بهاری برای ما دلبری ودلر بایی میکرد حال تبدیل به یک تیغه برنده شده ودر بعضی جا ها عقلهارارنیز خشکانده است .امروز همه چیز گناه است پیکرهساختن ، نقاشی ، رنگ کردن ولباسهای دلخواه یک صومعه سیاه به همراه مردان تازیانه به دست. مانند راهبه ها باید. رفت وارد کرد عقل ها خیلی زود در کاسه سرشان خشکید .
آنها همه سنگ شده اند. مردمانی که روزی شادمانه میزیستند امروز تبدیل به گل ولای لجن شد اند مواد مسمومی که دیگر نمیتوان انر شکل داد .
نور خورشید تبدیل به خنجر شدهذ پهلو. ها را میشکافد ومیرود من در پی یک صورتم که چهره گذشته مرا بیاد بیاورد همه مرده اند همه هیچند من هستم با خرد خویش واندیشه های که نگذاشتم زیر تابش نور آفتاب بخشکد حال هر چه را که میل دارم از آن میسازم .حتی عشق را ،پایان
تاریخ دوم ماه می دو هزارو 02/05/2023 بیست سه میلادی .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر