شنبه، دی ۱۷، ۱۴۰۱

بر باد رفت

 

ثریا ایرانمنش. « لب پرچین ». اسپانیا .

ای که گفتی هیچ مشگل   جز فراق یار نیست  /. گر امید وصل. باشد همچنان دشوار نیست  ،

هر کریسمس وروزهای سر خوشی. بعضی  از ملتها. فیلم های قدیمی. را نیز به نمایش میگذارند این روزها. بعضی از ترانه ها وگفتار ها ‌فیلم ها را قدغن کرده  اند ویک برچسب « نژاد پرستی ». روی آن نصب کرده اند. درواقع  آن بزرگان میل دارند هر چه را که در کذشته بوده  از ذهن مردم باقیمانده پاک کنند. وبطور کلی تار یخ را تیز  از سطر اول به میل خودشان بنویسند ، وما امروز در میان بسیاری از مفاهیم. وگفتارهای گم شده و  خاطراتمان کم کم.  رنگ میسازند. ونو رسیده ها مانند سیب کرموی از درخت افتاده  برایمان  تاریخ را باز گو میکنند. انهاییکه از زیر صدها  ملا و کوچه وپس کوچه های دهات بر خاسته اند خلال زاده با حرام زاده. فرقی ندارد امروز با کمک پول ملتی سر گردان  در فضای مجازی اظهار فضل ودانش میکنند وما حسر ت میخوریم  که چقدر جای بزرگان خالیست ،  

روز گذشته فیلم بر باد رفتارا تماشا میکردم. سر انجام او تارا را داشت وهوم وخانه اش را حفظ کرده بود با هر درد ورنج ورسوایی که بود خانه داشت ، 

ما خانه.ر ا در کف دست  کذاشتیتم وتقدیم بیگانه کردیم وخود در بیغوله های  سر زمینهای بیگانه  مانند یک زالو به فرهنگ  آنها چسپیده ایم. مانند آنها جشن میگیریم مانند آنها شادی میکنیم بی هیچ  احساسی  ودر اندرون خویش ویرانه ای بیش نیستیم ، 

ظاهرا در جهان غرب. أزادی است اما این أزادی در همان چهار دیواری خانه ات به دیوارهای گچی چسپیده  در بیرون باید مانند آنها گام  برداشت وگام های  خودت فراموش میشوند.

سر زمین اسلام  زده ما. با آمدن حرام زادگانی از خاور میانه  وعراق عرب. دیگر کمتر میتوان به اصالت ها اندیشید. ، نماد سر زمین ما زال بود  که حقانیت حکومت   را بر سه رنگ نهاد  وپیوند داد  شیر /شمشیر/وخورشید  که مورد پرستش اکثر ایرانیان بود  امروز همه چیز از بین رفته است زال افسانه شده در کوهقاف پنهان است  سیمرغ بکلی  در. لیست منکرات قرار گرفته است  ما تنها در تصور خود از او نمادی داریم. اما سی. عدد مرغ بسوی کوه قاف پرواز کردند تا  به قله آن برسند همه در میان راه. از پای افتادند تنها یکی از آنها به قله رسید ودر آنجا لانه کرد ،

امروز هر کسی در ذهن خود از سیمرغ نمادی ساخته  که بر فراز درختی نشسته وحافظ تخمه های خویش است  حافظ گیاهان وطبیعت ،


بهر روی تارای ما ویران شد  در سر زمین غریب ‌ناشناسان زمین  متعلق بتو نیست. حتی در موقع مردن. جایت درون یک دیوار است  چرا که زمین آنها متعلق بخودشان می‌باشد اگر  صد هزار هکتار زمین را بخری باز متعلق بتو نخواهد بود. تو از آنها نیستی تو یک فردی ناشناس که از خارج امدی  خوش امدی اما با سر مایه خودت. اینجا غیر از کارهایی که بتو مربوط نمی‌شود میتوانی در یک گوشه آرام بنشینی وبه قانون احترام بگذاری و زیر صدها دوربین ‌ذره بین که تمام اعضای بدن ترا رفت وامد های ترا حتی غذا خوردنت را تیز به نمایش میگذارد  گام برداری …..امروز. در اخبار  پادشاه سابق یونان. آن جوان رعنا وخوش قیافه واصیل یونانی را دیدم به حال زار  روی صندلی چرخدار  در مراسم پر شکوه مرگ پاپ. شرکت کرده بود ،. چقدر خوشحال شدم که شاه ما  مانند یک پرنده زیبا. پر کشید پرکشید سوی أسمانها در عین جوانی وزیبایی وچه خاطره خوبی برای ما بر جای گذاشت ، 

حال امروز باید پای روضه نسوان  فراری یا ا رسالی بنشینیم که براینان تاریخ را ورق میزنند درحالیکه  در زمان شاهنشاه در طویله  مشغول قشوی الاغ ها بشان بودند ویا پای برهنه  به دنبال یک لقمه نان. امروز. در ویلاهای بزرگ سر زمین شیطان با پول من وتو وبقیه موادد را به درون بینی اش میفرستد سپس دچار توهم شده  در تلویزیون تاریخ ایران باستان را ورق میزند وتو باید. بحال سر زمین بگریی که جنین تحفه هایی را به ارمغان   آورد .«خانه». نه دیگر خانه ای نیست که تو. به آنجا پناه ببری .خانه از بیخ وبن ویران شد. در حال حاضر کلاغها. خوک‌ها  الاغ های  ماده  باب‌و هایی  که مادرشان اسب بوده  ومار های زنگی. عنکبوت های زهر دار وعقرب های جرار  خیمه زده اند وتو ؟! تماشاچی هستی در حسر ت آن قله سپید پای در بند  وخودفروشان  سر بازار  رویشان را بسوی حیوانت نامبرده کرده اند منافع انجاست …پایان ،

ثریا ایرانمنش07/01/2023 میلادی 

هیچ نظری موجود نیست: