دوشنبه، دی ۲۶، ۱۴۰۱

فرق تمدن ها

« لب پرچین  
ثریا ایرانمنش . اسپانیا .
کنستانتین پادشاه تبعید ی یونان  در تبعید. جانسپرد اما. پیکر اورا به خانه اش وخاک خودش یونان انتقال دادند. جنازه او در معرض دید دوستدارانش  در یک کلیسای ارتدوکس قرار دارد . وصف. طرفدارن. او با احترام بر پاهای او بوسه میزنند خانواده های سلطنتی نیز. اکثرا به این مراسم رفته آند.
 بیاد آن روزهایی هستم که. این پادشاه زیبای یونانی که واقعا  مجسمه های. قدیم یونان را تصویر میکرد در کشتی خود به دریای خزر امدومدتی میهمان شاهنشاه ایران بود تا بتواند  اقامت بگیرد و قانون در اروپا برای همه یکسان است شاه وگدا تمیشناسد ،
ومن هر روز درانتظار مجلات وروزنامه ها بودم که تصویر خندان وزیبای اورا درکنار همسرش  که گویی الهه ای از سر زمین های باستانی بو د ببینم ،
همسر او خواهر ملکه دانمارک است همه با هم فامیلند خون ویکتوریایی در همه. رگه‌ای آنها جریان دارد ،
حد اقل یونان. اشغال شده احازه داد مادر. ‌پادشاه تبعید  ی.وشاه تبعیدی  به خانه  خویش برگردند ودر ارامگاه خانوادگی خود بخواب ابدی خود ادامه دهند ،
شغالان  وگرگهای گرسنه ما چنان. دشمن شاه بودند که اگر جنازه اورا میافتند  تکه تکه کرده ومیخوردند تا کام  تشنه وروح پلیدشان  ا رام بگیرد ،
سالهاست که آن تصویر ملکه ذهن من است. وسالهاست   که این دوشاه اندیشیده ام و سالهاست جهان آنها را  ستایش کردم هردو خانه. وسر زمین خود. را دوست داشتند اما یونانیان  به  انها حمله  نکردند انهارا به زیر پاهای آلوده بخون  خود  زیر ورو  نکردند ،‌یونان هنوز تمدن. چند صد هزار ساله اش را حفظ کرده. وسر زمین ما دروازه ها. را هر چند سال یکبار به. روی 
اجنبی ها باز میکند وخودرا مانند یک کالای ارزان قیمت در معرض فروش میگذارد. مانند یک  زن هرزه ارزان قیمت ،
امروز من از سلسله تصاویر گذشته ام  ودر هر تصویری که می‌یابم بیشتر به دنبال معنای آن هستم . هیچ معنا. مانند بک حلقه به حلقه دبگری قفل نمی‌شود. کلمات گم میشوند. معنی واقعی خود را از دست میدهند  تنها تصاویر آنهم به مدت 
کوتاهی در  نظرم  میماند. وسپس همه چیز گم میشود امروز ما داریم کم کم واهسته آهسته به زیر چتر دو رنگ آبی نیل و زرد  خردلی میرویم  به  ظاهر نماد پرچم شهر جنگ زده. وتصرف شده قلابی است اما در واقع پرچم دنیای آینده ماست.  اربابی وبردگی .
خون آبی وخون زرد  ، همیشه به دنبال بک معنای بوده ام وهر چیز تازه ای مرا ودار میکند  که انرا بشکافم ،
گذشته های . ما. یاد بود های  ما. یادگارهای ما. یک یک نابود شده واز بین میروند همه یاد گاری تا  به قعر دریاها ویا به زیر خاک فرو میروند. دنیای دیگری ساخته میشود در دو رنگ.  تعداد فقرا بیماران پا به سن گذاشته ک ه کم کم دارد از بین میرود نیروی تازه ای که مغز وشعورش در اختیار دیکری است  جهان اینده را اداره میکند ، دیگر درد را احساس نمیکنی مرگ برایت  یک امر عادی است و آن زخمی  را که بر سینه ات نشسته. تنها تماشا میکنی برایت بی تفاوت است.  جنین های  آزمایشگاهی وحرامی های ناشی از سکس های نا جوانمردانه که هر روز فیلمهای آن را با وقاحت تمام به تماشا میگذارند ، دنیای آتی ما را. اداره خواهند نمود ،
وباید با کذشته ها خداحافظی کرد. همچنین با کنستانتین. زیبا ،
آسوده بخواب وارام. دنیای ما تمام شد ،
پایان .15/012023 میلادی 

هیچ نظری موجود نیست: