جمعه، آذر ۰۴، ۱۴۰۱

أنها دروغ میگویند .


 ثریا ایرانمنش  «لب پرچین ». اسپانیا ! 

آنها بما دروغ میگویند ما میدانیم که بما دروغ میگویند ، آنها هم میدانند  که ما میدانیم بااینهمه به دروغ‌هایشان  ادامه میدهند ،قیافه  نماینده  جیم الف در شورای حقوق بشر مرابیاد خانم کوچک . پیشخدمت خانه مانمیاندزد. امروز آنها جایشان رابا ما  عوض کرده اندمهم نیست  که زبان. میدانند یا نه  یا سواد و‌شعوری  ندارند مهم این است  که می‌توانند دروغ بگویند وفردا باز با کارگاه دروغ پردازیخود باز کردند واز نو. رسم ادم کشی را ادامه دهند ،

پر اشتیاق وذوق  پرواز در وجودم مرده. روز گذشته به دخترم،گفتم که. «چیزی در وجود من مرده است  ». ونمیدانم چیست. وطنی که ندارم  خانه ای که در ان هستم متعلق بمن  نیست  حقوق ماهیانه ام  سرازیر حسابم شد. اما به درد من. نمیخورد  با آن چکار می‌توانم بکنم ؟ امروز در یک گذرگاه.  دارم پذیرایی میشوم   اما خود را تنها یک علف هرزه میپندارم ، روزی بر مخمل رنگین فرشهای گرانبها و  زیبا پای می،گداشتم امروز بر سنگ یخ بسته زمینی که با حصیر وبوریا پوشیده شده است ، برایم سخت بود روی مال دیگری راه بروم که لقمه های دهاتم را نیز میشمرد همه در زیر یک نگاه   چشمانی مرده  وبیحرکت اما نفوذ پذیر در حال خوف وحشت بودیم .

حال چه بسا فردا پای بر سنگلاخهای یک بیابان بکذارم  چرا که همه بما  دروغ مبگویند ،

امروز نه تقاضایی. دارم نه آرزویی تنهااز بیقراریم حرف  میزم ، هیچ یک از  کارهای من خوش آیند من نیستند 

وفرداهاهم دیگر زیبایی ندارند امروز در میان. اطاق  خاموش نشسته میرقصم و   فردا اگر واقعا اهنگرقصی رابشنم   در سکوت خواهم نشست  .

باید جلو جلو جشن تولد هایم را آبگیرم  شاید فردا دوباره زاده شدم  کسی چه  میداند  ،

من همیشه در فردا زندگی کرده ام. به أسانی دیروز را فرو میریزم وفراموش میکنم. بههمین. دلیل فریبکاران  را نیز فراموش میکنم ،

زمانی از فردا جلوتر بودم بودم از زمان نیز . حال  بیهوده نه فردا را دوست دارم ونه دیروز را تنها حال است

باید کمی مدیتیشین انجام دهم شاید بیدار شدم بد جوری بخواب رفته ام. و،،،میل ندارم بیشتر فریب بخورم ودروغها ا با سر انگشتم بشناسم چه بسا فردا همین چند خط مرا یک خلاقه بنامند ویا بر عکس مرا مجازات کنند که بر ضد اجتماع پرشکوه آنان. ایراد گرفته ام .‌ کسی نمیداند 

تنها میدانم  که میان دروغ‌ها دارم بو میگیرم  ومانند دروغ ها بشکل بک دمل در آمده ام. تا بر گونه کسی بچسبم ، پایان 

ثریا ایرانمنش 25/11/2022   میلادی 

هیچ نظری موجود نیست: