ثریا ایرا نمنش . « لب پر چین ». اسپانیا
برای. پیش رو بودن باید مردم را به دنبال خود کشید . وبدون پیشرفتی در میان مردم. نمیتوان خود به پیشرفت. نايل شد
میخاییل گور باچف شب گذشته در سن. نود و یک سالگی جهان را. ترک گفت. جهانی که چندان میل به زیست در آن ودر میان مردمش نداشت. او تاریخ را عوض کرد دیوار. آهنین را شکست. اما نمیدانست. حاصل همه تلاش او بی فایده است ویک مارمولک در نقش تزاریون. همه آنچه را که او بافته. بود تبدیل به مشتی پشم بی مصرف میکند ،
او شاید تنها. سیاستمداری بود که من به او توجه داشتم قیافه اش مهربان بود پدری بود که میشد به او اعتماد داشت حال . این یکی خود جلو میرود ومردم را به دنبال خوددمبکشد بی هدف. ،
.امروز دیگر کسی بفکر. سیاست واقعی نیست بفکر آبادانی نیست. تنها بفکر اشتهار وپر کردن جیب خویشند وما هم هر چه که ما را به این سو وان سو میکشند آنها را دنبال کنیم ، هیچکدام را باور نداربم آسمان و زمین و طبیعت تیز سر نا مهربانی را بر داشته اند. البته. معلوم نیست که در آن بالاها چه خبر آست وچند صد جنازه معلق میان زمین . در هوا میچرخند و چه خاکی میخواهند بر سر خودشان وزمین ما بربزند. زمین در حال مرگ آست ،
دیگر چیزی بنام درک أزادی در افکار نمیچر ند همه بفکر جمع آوری هستند به کجا میخواهند آنها. را ببرند ؟ درمیان راه همهرا از دست خواهند. داد ،
همه مانند بک سنگ غلطانند که در حال غلت خوردن در مسیر بادند هر روزهم. سنگین تر میشوند وهر روز هم از آزادی ما میکاهند ،
هر روز نفس های ما تنگتر میشود. وفشار بیشتری بر گردن خود احساس میکنیم ،
سپس بیچاره وار مانند یک سنگ غلطان خود را رها میسازیم در مسیر سیل ها و آبها واتش ها ،. وخود در هستی ،جان میدهیم ،
آن مرد را تنها تربن مرد جهان لقب داده بودند. هیچ شر وشوری نداشت هیچ. سر وصدایی بر پا نکرد. در آن زمان که آن هنر پبشه خوش قد و بالا. بر کرسی ریاست جمهوری امریکا نشست همه با خود گفتند ای داده وبیداد قحطی رجال است. نمیدانستیم روزی. بک بچه نوکر. جای اورا میگیرد ادعای مسیحیت وخدآیی میکند. آنهم روی قدرت مشتی پیر و پاتا ل که نمیدانند هوسهایشان را چگونه مهار کنند .
بچه نوکر هارا میگیرند بزرگ میکنند وانها را به میان مردم میفرستند دیکر خبری از یک سیاستمدار تحصیل کرده نیست ، بقیه بماند. بمن مر بوط نمیشود. من وزمین. سالهای آخر عمر خود را میگذرانیم وبا هم. خواهیم رفت. من فرزند زمینم. ،
بهر روی روان آن. تنها تربن مرد روزگار هم یاد ،
دیگر نه میلی داریم با اهریمن بجنگیم ونه تمایلی بر ای پهلوان ساختن همه جوهر گوهر انسانی خود را از دست داده اند . وهر پهلوانی حق دارد که. به زندگی خود پایان دهد ،
پایان
ثریا ایرانمش
31/08/2022 میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر