جمعه، شهریور ۰۴، ۱۴۰۱

شوی رفته


ثریا ایرانمش «لب پر چین »  اسپانیا

(دلنوشته  روز جمعه ) )

بسکه  فریا دکشیدم وبسکه گفتم. همه انرژی خودم از دستم رفت. تا به او کمی دل داری  بدهم. زنانی که افسار زندگیشان به دست شو هر وبعد به دست بچه هایشان می افتد بسرعت احساس ناتوانی ‌ضعف میکنند ومیشوند یک تکه جل یک دستمال  برای مصرف داخلی ودر کنج خانه. تنها. أشپزی انهارا  سر گرم میکند ودر کنارش. اشک ریزی برای همسر مرحوم وازدست رفته ،

گمان نکنم در دنیا هیچ زنی باندازه من. پس از فوت شوهرش خوشحال  شود وتازه بفهمد زنذگی  وهوای تازه چیست  نه اشتباه نکنید به دنبال هوسها نمیرفتم اما میدانستم که هوای تازه. بدون بوی گند تریاک ومشروب وسبگار. چرک ‌عرق بدن  دیگران چه نعمتی است اما خیلی ها حتی به بوی شاش همسرشا ن نیز عادت داشتند 

خیلی ها در ظاهر. خود را  عاشق و‌شیفته  شوهر نشان میدادند اما برادر کوچک  را به کار میگرفتند. هم در تختخواب هم در روی  زمین.  واو مانند یک سگ دست اموز کنار پای چلاقشان. میخوابید و همه ارزوهای خفته شان را بیدار میکرد ،بگذریم 

حال باشدت او اشک میربخت که من بدون او. چکار کنم من خیلی به او وابسته بودم. ،البته. او بازاری بود شرکت بزرگی داشت عرق میخورد مترس داشت خانم بازی میکرد محرم ها هم دسته  سینه زنی. راه میانداخت  به هر روی توانسته بود از. پادوی  به اربابی برسد  وچند خانه در خارج وذاخل داشته  باشد برای فرزندانش نیز خانه خریده  بود  متاسفانه. همسر من برای دیگران بذر پخش میکرد ‌چیز دیگر را حواله من .

من تنها بودم با چهار بچه کوچک بدون دیناری  پول اما او  با دامادش دو دخترش وکلی ثروت حال داشت مویه میکرد 

بهر روی. بدون رو دربایستی با وگفتم که سینه  من لبریز از نفرت  همسرم  ومترسش که همسر برادرش بود وبقیه.  اما تو روی یک کوه  دارایی نشسته ای وان مرد خوب میدانست که تو تا چه حد لایق  داشتن  هستی.  فعلا  زیر دست دختر بزرگش.  وبا دستور او. حرکت میکند. 

.امروز صبح دیدم همه انرژیم را صرف نصیحت به او کرده ام وخودم. دیکر نای برخاستن  نداشتم  ،

کم کم تعطیلا تمام می‌شوند ومردم به زندگی   معمولی خود بر میگردند 

آن کسانی که ما نمیشناسیم  نقشه. دنیا را  روی.د ست گرفته اند از بالا. بعضی جاها را زیر سیل فرو میبرند. طوفان ایجاد میکنند. رعد وبرق میفرستند بعضی  جاها باید  باید خشک بماند   به هر روی برای. داشتن  یک دنیای جدید باید راه را هموار کرد برای رباط‌ها. باید بعضی  سر زمین‌ها زیر آب بروند   بعضی ها محکم وخشک بمانند و،،،،،،

همه تاریخ گذشته ما  مجسمه ها یی از دوران باستان. طلاهاها و نقش ها وپیکر شاهان در زیر زمین بانک مرکزی انگلیس دز کنار تابلوی های دزدیده شده از سر تا سر جهان محفوظ آست  انهارا برای دنیای آینده  نگاه داسته اند تا. دکور کننذ ،‌همبن ،

ما هم  در بلوای نان خودکامان  نان خود را که عبارت آست یک تکه نان باد کرده تو خالی کمی اب قهوه ای. میخوریم وهر ساعت شیر آب را باز میکنیم که ببینم آب داریم وبا برق چه موقع قطع خواهد شد ،

مسکینی وغریبی از حد گذشت ما را . بقیه اش دیگر بماند.  تا حضورمان را به فرشته نیستی اعلام کنیم ،‌

پایان 

ثریا 

 25/08/2022 میلادی 

هیچ نظری موجود نیست: