ثریا ایرانمنش « لب پرچین » اسپانیا
جهنم جایی است که تنها برای انهاییکه در میان بازار سود وزیان نیستند ساخته شده است ،
جهنم جایی است که در خبرها بتو میگویند یک جبهه هوای داغ در راه است وتو صبح میبینی که همه درختان وجنگلهای اطراف در یک خط مستقیم میسوزد قامت بک یک درختان را میبینی که تسلیم شعله های آتش شده بصورت تلی از خاکستر بر زمین میریزد وهوای داغ وارد اطاق تو میشود وراه نفس ترا میگیر ،
جهنم جایی است که از پشت شیشه ها ی بخار گرفته وغبار آلود میتوانی بهشت راببینی. حوریان عریان در بغل مردان ردیف قایق ها وردیف اتو مبیلهای أخرین مدل
جهنم جایی آست که تو بخاطر. سر وصدای جشن های محلی باید همه دربها را ببندی وتا نیمه های شب گوشهایت را بگیری وزیر هوای داغ. راه نفس تو بسته شود اما صدا همچنان مانند بک طبل. پیکر ترا به لرزه در میاورد ،
جهنم جایی است که مامورین بتو اجازه ورود به آن سوی بهشت را نمیدهند. اجازه. اینکه تو دقیقه ای ماشین خودرا پارک کنی تا پیاده شوی نیز نداری. باید بروی در گاراژ ،
جهنم جایی است که زنا ن ومردان. تاریخی ورو به مرگ با چهره های کریه حاکم بر سر نوشت تو هستند آنها راه تجارت را خوب میدانند ،
جهنم جایی است که. همه حق وحقوق ترا محدود میکنند چون در انسوی جهان. سر زمینی به سر زمین دیگری تجاوز کرده آست . تو باید بهای آن جنگ را بپردازی ،
جهنم جایی آست که در سر زمینی کهنسال مشتی خوک از درون طویله بیرون آمده و صاحبخانه را بیرون رانده ترا بیرون رانده وبا شلاق وسر تیزه وتفنگ بر جان دیگران حاکمند وخودرا صاحب خانه میدانند ،
جهنم جایی آیت که تو بیست وچهار ساعت چشم به آسمان دوخته ای تا شاید نمی با رآن بر سبزه های خشک باغچه ات. ببارد وراه نفس ترا باز کند
جهنم جایی است که تمام شب دور یک اطاق راه بروی ودرد بکشی وبا خود بگویی. طاقت بیار عزیزم ، طاقت بیار ،،،،،،
جهنم جایی است که تو از پشت شیشه های غبار کرفته. انسوی شهر بهشت را میبینی. اما اجازه ورود به آنجا را نداری من شب کذشته با تمام وجودم. جهنم را دیدم وشعله های آتش را که بر جانم نشسته وهردم بالا تر میرفت ،
و،،،،، امروز هفتاد مین سالی است که بانو (آوا پرون ) از این دیار دیدن کرده اند مجسمه اورا از فلز. ساخته وخیابانی به نام او در پایتخت وجود دارد و هنگام بازدید بک میلیون. ادم. به پیشواز وبدرقه او امده ورفته اند . جهنم. همین جاست دروغ میگویند در جهانی دیگر آست ومن درمیان شعله های آن نشسته ام بجرم بیگناهی ،
ثریا ، یکشنبه سوم ماه ژولای 2022 میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر