سه‌شنبه، مرداد ۰۴، ۱۴۰۱

گمگشتان جهان هستی

ثریا ایرانمنش. « لب پرچین ». اسپانیا 
فرو برد  سر سام  پیش سیمرغ  زود /  نیایش همین  به آفرین بر فرود 

که شاه مرغان. ترا داد گر /  بدان داد ترا نیرو زور و هنر 

که بیچارگان را همین یاوری /  به نیکی  همه داوران. ،داوری 

ز تو همه بد سگالان  همیشه نژند  . /بمان همچنان جاودان  زورمند .

امروز. روز. آسمانی بزرگ مردایران زمین که همتایی ندآشت  ونخواهد داشت. روز در گذشت رضا شاه بزرگ است ،او همچو زال در دامن کوه در کنار سیمرغ زیست وخاک را شناخت وبرخاست. اما تیز  شیطان پرستان بال و پر او را نشانه گرفتند  وامروز نه اثری از اوست ونه نشانی. تنها نامش مانند خدایان قرون در سینه ها نقش بسته است ،

امروز ما در میان شعله های آتش همچنان. پرنده ای جا بجا میشویم دود را فرو میدهیم در اطاق‌های در بسته از دور شاهد شعله های سر کشی هستیم که هر دقیقه زبانه  میکشد یکصد هزار هکتار زمین ‌جنگل تا بحال سوخته است. از دو حال خارج نیست یا برای لوله کشی های گاز. نقشه کشیده اند ویا برای. ساختار نظم نوین جهان وکهنه ها باید در آتش بسوزند .

من کم کم حقیقت  خدایی را فراموش کرده ام  وکم کم اورا از دست داده ام دیگر کسی یا جایی وجود ندارد که من دست به دامان او شوم. وامیدی را طلب کنم. به ناچار به خود پناه برده ام همانند همان سیمرغ افسانه ای ،

همه عشقی را که در درونم. جریان داشت به دست  خشکی دادم ودیگر میلی به دوست داشتن ندارم ومعنای همه چیز. را کم کم از یاد خواهم برد ،

در خود من نطفه ای است  پنهانی  که یکجا در جدال است ودر یک زمان در آرامش .

آندازه  من ‌خطوط بدنم از حد متعارف. باریک‌تر بود  اماخطی  بودم با زبان روشن  اندازه پیکرم همیشه معمایی بود  وهمه آنرا پذیرفتند ومرا در گوشه ویترین شیشه ای خود جای داداند  من محفوظ ماندم  ،

تا روزیکه همه چیز ناگهان بهم ریخت. همه چیز شکل ومعنای خودرا از دست داد هر کاری بی اندیشه جلو رفت. وهر اندیشه ای در نطفه فرو مرد ،

امروز همه. با پولهای  کازینویی خود میل دارند جهانی تازه بسازند  اما هیچکس قادر نیست جهانی تازه بزاید  هیچکس أبستن جهانی تازه نیست  وهیچکس دیگر میل ندآرد طفلی تازه را در زیر سینه خود بفشارد وشیر بدهد ،

چونکه جهان هستی پیچیده شده  درمیان دستهای کثیف وخون آلود  حیواناتی تازه از. قفس گریخته  معیارها. و سنجش ها همه یک کلام است ، پول ،  واین  پول است که بالا وپایین می‌رود وترا. تاب  می‌دهد . با تو بازی میکند. جهان ما تبدیل شد  به بک کازینوی بزرگ  .سیمرغ ما در گوشه. جنگل خشک وبی آب. بخواب فرو رفت.  و،،،،،دیگر چشم به راه مرد بزرگی همانند رضا خان میر پنج  نخواهیم بود. گویی او همانند خدا یکی بود یگانه بود ومانند نداشت البته در خیال ‌احوال. آن چپی ها خود فروخته وتوده او  سدی بود برای پرواز انها بسویش کوههای قطبی ویخ زده اما برای ما جوجه های تازه راه افتاده یک خدا بود که مارا از قحطی نان نجات داد .

روانش شاد ،‌نامش جاودان  و آرزو دارم کسانی که امروز برای خود نمایی وخود فروشی دست به. تاریخ میزنند وانرا زیر ورو میکنند حد اقل. اصل را بخوانند نه بدل را واگر بیو‌گرافی مینویسند حتما تحقیقاتی انجام دهند نه از روی احساسات و خود خواهی،

مانند. آنکه سر گذشت آن خوانند کور را.  جلوی ما گذاشت. هر چه بود خیال بود. ما انروزها قبل از کور شد ایشان در کنارشان بودیم ومیدانستیم که همه راهها سر انجام به رم ختم خواهدشد  . ث

پایان 

ثریا ایرانمنش   26/07/ 2022  میلادی  برابر با چهارم امرداد ماه  ۲۵۸۱ شاهنشاهی 

هیچ نظری موجود نیست: