ثریا ایرانمنش « لب پر چین » اسپانیا
چهره اش شناخته نمیشد. آن دوچشم خشمناک مانند دو برکه غبار گرفته. بی هیچ حالتی تنها به یک نقطه. مینگریست ، فریاد میکشید. بلند تر از همیشه ،
مانند یک فرمانده در جنگ. ، بکشید. بکشید ..
چند روزی. خبری از او نبود. حال باز گشته با توپ وتشر واینکه چرا مردم تنها به او گوش میدهند اما عملی انجام نمیدهند ،
انهاییکه در صف طرفدارن پر وپا قرص او ایستاده اند همه جوان وعد ه ای بی هیچ تجربه ای . چگونه انهارا به کشتارگاه میفرستی .
،با کشتن یک أخوند چیزی عوض نمیشود ، آن گروه مداحان عرق سگی خور و کله پاچه خور با پیراهن سیاه را که فدایی مولای خویشند چه خواهی کرد ؟ أن گروه کلاه مخملی. وکج کلاه خان که کت خودرا روی شانه انداخته و با آن سبیلهای از بنا گوش در رفته. از کنار طبل زور خانه به دکان کله پزی رفته وحال تسبیح به دست دور فاحشه خانه های شهر میگردد. با آنها چه میکی ،
با آن لاتها پرورش یافته در انسوی قلعه وحال فرنگ رفته اماهنوز دنبال کله پاچه میدوند با مغزهای علیلشان چه خواهی کرد
تو نمیتوانی فلات ایران را که متشکل از اقوام گوناگون. گرد هم جمع شده. وتنها وجه اشتراکشان زبان فارسی است با ملت فرانسه که از میان آنها ویکتو ر هوگو و مونتسکیو و وبسیاری نویسنده بلند شد با یک ملتی که تازه. توانسته. کتاب آوریانا فالانچی فرا بخواندویا چند شاعر چپول. کلماتی را بهم بافته بعنوان شعر بخورد آنها داده اند وخودرا در نقش او ببیند ، یکی بدانی
انقلاب فرانسه با بلبشوی مذهبی ودولت دست نشانده ما فرق میکند ما همیشه اسیر بودیم. وهمیشه ما را خمار نگاه داشته اند تا نتوانیم از جایمان حرکت کنیم. یک روز این دولت ارباب آست فردا آن دولت ما هم راحت ابن بردگی را پذیرفته ایم وتنها. میل داریم برای اربابان خوش خدمتی کنیم. وهمیشه هم رهبرانی که بر ما حاکم بودند. از میان پایین ترین قشر جامعه بر خاستهاند منافع ارباب برایشان مهمترین بود تنها یک نفر بخاطر میهنش جانفشانی کرد که اورا از سر راه برداشتند او هم رضا خان دار پهلوی وپسرش بود. دیگر بقیه شاهان. از بعد از حمله اعراب هیچکدام برای نجات خاک میهن کوششی نکردند. قاجاریه نماد بارز ی است وحال گروه مسلمین . ، متاسفانه بسیاری از مردم آن سر زمین سخت به ابن اعتقاد پس مانده و نوشته های بی معنی وبی اعتبار کتب ها. چسپیده اند. نمیتوان انهارا جدا کرد ،
هر سجاده ای که پهن آست یک رساله دارد. یعنی دستوری وحکمی از آن ملای بیسواد اما زیر نام دین علوی ،
با کشتن یک یا چند اخوند کارما تمام نمیشود یک بمب لازم استدوسپس یک تصفیه وپاک سازی ارواح وضد عفونی. اینها تا زمانی در روح ما کار میکنند که ناگهان مانند افغانستان تجزیه نشویم . امروز پان ترکها از یک سو سر بلند کرده اند. کردها از بک سو بختیاری از سوی دیگر وسایر قبیله لر ها. .اینهمه فریاد وفشار آوردن به روح نا پخته ان جوانان تنها آنها را به کشتار کاه میفرستند .
بجای این فشار بر ان همه انسانهایی که پای گفته های تو مینشینند بهتر آست درس اتحاد واتفاق ویگانگی به آنها بدهی وبه آنها یاد دهی که چگونه دستهایشان را در یکدیگر قفل کرده خیزش بر دارند. نه اینه با یک چاقوی رنگ زده ویا یک کولت . کهنه. یک اخوند را بکشند چیزی عوض نخواهد شد من شب گذشته از این گفتار های بی اساس سخت.
تعجب کردم و……. شاید باید با دیگران هم آواز شوم. که تو نیز. أن نیستی که ما در احساس خود میپنداریم تو نیز. یک دکان. دو نبش سر بازار سیاست باز کرده ای و درانتظار شاهباز نشسته ای که شاید بر شانه تو بنشیند ،
نه ! تا یگانگی واتحاد واتفاق نباشد اش همین اش وکاسه هم خواهد شکست ،.
پایان ، ثریا ، 15/07/2022 میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر