سه‌شنبه، خرداد ۲۴، ۱۴۰۱

زیارتگاه

ثریا ایرانمنش « لب پرچین » اسپانیا 

هی خیال تو میاد زاغ دلو چوب میزنه  ، تو خونه تنگ دلم غیر تو پیدا نمیشه 

کجا مثل تو عزیزی  دیگه پیداکنم. . هرکسی  پیدا کنم مثل تو زیبا نمیشه 


 خدایش رحمت کند آنکه ابن  ترانه را برایم فرستاد  امروز نه او ونه هیچکس در این جهان نیست. هر چه هست آتش است. وجنگ وجدال  اما دراینسو  همه. جشن  دارند وبسوی مادر مقدس. میروند گل نثار او میکنند ‌ وکل احساسشان را جلویش میرقصند آواز میخوانند وزمانی هم میگریند .

از این جشن‌ها ‌سرود ها  برای منهم یک تصویر. ویک تسبیح  بعنوان کادو رسید ‌دفتری حاوی  نوشته هایی که چگونه از آن تسبیح بایداستفاده کرد.

من  نذری داشتم برایشان فرستادم تسبیح شبیه یک گردنبند مرواریدبود با صلیب مقدس و مدال مریم مقدس 

انرا کنار میز تختخوابم گذاشتم تا سر فرصت انرا بخوانم 

 و،،،،صبح دیدم تسبیح از هم گسیخته وپاره شده ، 

گویی دستی به عمد انرا پاره کرده بود 

کسی در خانه با من نبود من تنها بودم وزمانی بر میخاستم . قطره آبی وقرصی فرو میدادم دوباره بخواب میرفتم. تازه کمی دردها فروکش کرده بودند .

به هنگام صبح. تسبیح پاره شده واز جلد بیرون آمده روی میز  داشت بمن دهن کجی میکرد 

فورا انرا جمع کردم ودرون قوطیش نهادم و انرا درجایی امن  گذاشتم  هرچه باشد برای عده ای مقدس است من ابدا  نمیدانم چگونه باید از آن استفاده. کرد. ،

بیاد افسانه ای افتادم پسری بیمار که قلبش درد داشت در طی همین روزها. قلبی از موم ساخت وانرا به پیشگاه مریم مقدس. اهدا کرد  واز او خواست که سلامتی را به او باز گرداند. ،وراحت در کنار مادرش خوابید ، صبح زود. مادر بیدار شد  مریم را در خواب دیده بود که قلب پسرش را با خود میبرد وحال خوشحال که پسرش سلامت شده اما با جنازه خشک شده او روبرو شد .

به هر روی الان نمیدانم که ما  کجا هستیم. ورو بسوی کدام  قبله کنیم وفرباد برداریم که ای أسمان. ای زمین خون بس است خون ریزی بس است اسارت وبیماری  وقحطی بس است به انسان‌ها رحم کنید  ،،،،اما تنها انعکاس صدای خودم در فضای  خالی اطاق میپیچد  وامروز  یک فاجعه دیگر  در سر زمین بلا خیز ما روی داد  یک چرنوبیل تازه ،

بطور قطع ویقین. خداوند  قرنهاست  که زمین  را رها کرده  أسمان را رها کرده وهمه را به دست  شیطان سپرده و شیطان  پرستان. مشغول سوراخ کردن ماه و بمب اترژی  زا بسوی ستارگان هستند. نمیدانند با پولهای باد آورده شان  چکار کنند برایشان یک  سر گرمی است  به أن   مردان پیر زوار در رفته  که شبیه خود شیطان شده اند هنوز  تا لب گور  مشغول قمار بازی روی سر زمین‌ها  ومردم بیگناه میباشند ،

حال تسبح مریم مقدس پاره شد. آن یکی تسبیح هم گم شد دست  من هم در ساق سیمین  ساقی نبود دست من روی مکانی بود که درد میکشید  و،،،دیگر هیچ.  ،،،هیچ. جایزه انسان ‌فروشی  را به خود فروشان می‌دهند چرا که در راه شیطان پرستان بسیار دوید ند حال این شیطان است که بر عالم حکم میراند  ،نه کس دیگری ، پایان ، / ثریا  ایرانمنش ، 14/06/2022  میلادی 

هیچ نظری موجود نیست: