ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
بنام عدل وبنام صلح ظلم میکنند ومظلومان حق ندارند از خود دفاع کنند . ده سال جنگ تحمیلی بین ایران وعراق بی هیچ هدفی نیمی از حوانان مارا درو کرد آب از ابی تکان نخورد تنها قطرشکم آقایان بزرگترشد .
سر گرمی قبلی تمام شدی حال این انچوچک را بزرگ کرده اند از او قهرمان میسازند درحالیکه خودشان درپشت پرده به آن کار دیگر مشغولند عکسهایی را که سالها پیش دست جنایاکاران نازی آنهارا بوجود آورده امروز نمایان میسازند مردم فریب میخورند خیلی زود فریب میخوردند زنان اراسته وارسته که پشتشان وتکیه گاهشان به ستونی دیگر است قهرمان را میستایند درعین حال همه میل دارند " هیلی" شوند او از هیجده سالگی شروع کرد به کارهای غیر قانونی وخلاف او امروز همان نقش بانوی مدیچی زمانه را در جهان ما دارد . حال بما میاموزند که چگونه ظلم کنیم ومظلومانرا بکشسم وهیچگاه میل ندارند که مظلومان برا ظالمان چیره شوند .
آفتاب عقل وخرد آدمها درپناه همین تابلتها گم شده است وچراغی نیز در دست هیچکس نیست تا راهنمای بشر امروزی باشد انسان امروز بیهوده راه میرود بیهوده میخوابد وبیهوده سفر میکند بی هیچ راهنمایی بزرگی نیست همه کوچکند که روی انبوه مالیاتهای کمر شکن ودزدزیها وچپاولهای گنده شده اند وجلوی نور خورشیدرا نیز گرفته اند تا دیگران نتوانند در گرمای آن خودرا بیابند همه چیز در دست آنهاست از درست کردن گوشتهای ازمایشگاهی که مخلوطی از گوشتهای گندیده کروکودیلها وسایر جانوران میباشد توام با کمی علف آنرا ببازارداده اند گاوها باد در میکنند وهوای پاکیزه خانه جناب" بیل "را الوده میسازند بنا براین پرورش گاو ممنوع است اما دامداری وپرورش گوسفند برای بردگی وچرا در مزرعه آنها ازاد است درسر زمین بلاخیز ما نان بربری تنها نانی که صبحانه را شیرین میساخت ممنوع شده است چون شهوت صبگاهی را بر میانگیزذ این روزها دهانها همه بسته وبعضی ها دوخته شده است .
بوی شهوت انگیز نان بربری در صبحگاهی ممکن است روزه دارن باریتعالی را دچار گناه والودگی سازند !
نه ! نگذارید که انسانها با افتاب بزرگ شوند وروشنایی بر شعورشان بتابد آنهارا سرگرم کنید جه نمایش بهت برانگیزی بود این چند روزه برای سحن رانی قهرمان داستانی شیرین پس از آن ویروس بی ادب که دوباره سرو کله اش گویا پیدا شده ونزدیک عید ایستر است مردم باید دوباره قرنطینه شوند چون این اعیاد باید کم کم از بین بروندوآن " شیطان" بزرگ که نیمی مرد نیم زن با شاخهای بلند با گوشهای دراز درحالیکه نیزه ای دردست دارد بر تخت خواهد نشست واوست که خدایی میکند وبس واین شیطان پرستان وشیطان صفتان گروه گروه درهمه جا پهن شده اند تا همه را به مرز فراموشی هدایت کنند وبیاد نیاورند که چگونه آنند وکی بودند وگذشته شان چی بود .
دیگر چراغی بنام چراغ خرد روشن نخواهد شد ودیگرهیچگاه خورشید پیکر مارا گرم نخواهد ساخت ما گام به گام بسوی نیستی میرویم ناگهان موسیقی از میان ما گم شد وناگهان آن کلمه دوست داشتنی نیز ازمیان رفت که نامش عشق بود حال همه به هم عشق میورزند درتختخوابهای چند نفره !! زنانه ومردانه !وهر روز این نیرو بزرگتر میشود وقوی تر وما بیخبران وبی خردان باید ازآنها بترسیم در غیر اینصورت بلاهای پنهانی مارا دربرمیگیرد .
خوب برگردیم وهمان لوح ساده شویم که هرچه را میل دارند برآن نقش کنند اما باید سعی کنیم که ایستاده بیمیریم مانند همان درختان سروی که امروز گم شده اند ودرگورستانهای باید آنهارا دید نه درکنار جویبار ها وابشارها ..
من دیگر نمیتوانم بگویم م چه چیزی را دوست دارم ویا ندارم هرچه درون بشقاب خالی من میریزند باید انرا سر بکشم بی چون وچرا .
بزرگ کسی است که میتواند به بزرگ دیگر آفرین بگوید وما به بزرگی که اورا ساخته اند افرین نمیگوییو ما بوسه برگورهای دسته جمعی میزنیم بویه برانهایی که زنده بگور شده اند .همین وبس . پایان
ثریا ایرانمنش 06/04/2022 میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر