سه‌شنبه، فروردین ۱۶، ۱۴۰۱

ایمان بیاوریم به …..


ثریا ایرانمنش   …. لب پرچین … اسپانیا  

ایمان بیاوریم  به سیمرغ  بلند پرواز او که خداوندگار باد  بود  وان باد امیزشی از جان خرد  ومعنا .

آن روز ها هر جا که جانی بود لبریز از معنا  بود  وهر جا که معنا واقعیت پیدا میکرد  زندگی را میساخت  باد نیز میدمید وزنده میساخت

.امروز. دیگر هیچکس نمیتواند به  آن سیمرغ برسد ومعنا را بیابد وباد  مبدل به یک طوفان همگانی شد .

وبسی از انسان‌ها  بادبان‌های خودرا فرو کشیدند ودیگر کلمات معنای خود را از دست داد  طوفان کشتی زندگی  ها را به قعر   مردابها   فرو برد  ودیگر بادبانی افراشته نشد  وان جان ومعنایی که از سیمرغ بلند پرواز بما. رسیده بود  گم شد 

جان معنای  دیگری داشت  نیرومندی را میساخت امروز خدعه جای همه معنا ها را  گرفته  است  آن روزها میرفتیم تا با بال پروازمان به  شاهین وسپس سیمرغمان  برسیم  امروز همه کوهها  تبدیل به خاک شده اند وجایگاه سیمرغ. نیز گم شد .

کشیتهای سرگردان در آبهای  پر خیزان. به هر سو میروند  بی تفاوت  سرگردانی وپریشانی در انتظار همه  کمین. کرده  است .

امروز این قایقرانان بی تجربه وبی خرد  که سکانهارا در دست گرفته در خیزابها راهپیمایی میکنند ومردم. را به دنبال خود میکشند .

آن دنیای صاف وأبی تبدیل به طویله لبریز از  قاطران ویابوهای  حرامی. شده است دیگر فرزندی پدر واقعی خودرا نمیشناسد  مادرش  اورا کرایه کرده است  قطره أبی وهوسی  وسپس رهایش می‌کنداین نو کیسکان امروز هیچگاه نفس سیمرغ را نیازمودند   حال در کرانه خیزابهای  متعفن علیرغ همه مهربانی ها ودوستی ها  باز در هراس بسر میبرند .

بادبادهای آنها در هم پیچیده  در خواب راه میروند  آنها نسیمی هم از مهر  مهربانی وصمیمیت  که نرم نرمک  میرفت تا کم شود ، بهره نبردند .

بدینسان بسیاری از کلمات مقدس شدند وبسیاری بیهوده  به دست باد سپرده شد  وقفسهای زرین هر روز تنگ‌تر می‌شود وقفس های آهنین هر روز به زیر زمین فرو میروند و….ما چگونه به تماشای  تکه تکه‌شان خود نشسته ایم .‌.؟/

.پایان 

ثریا ایرانمنش ،  پنجم أپریل  2022 میلادی 

من این  سطور  ونوشته را تقدیم استاد  دکتر رضا هازلی مینمایم به امید پذیرش . ثریا 

هیچ نظری موجود نیست: