سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۴۰۱

تلخی روزگار

ثریا ایرانمنش " لب پرچین /" اسپانیا.

ساقیا . ماز ثریا بر زمین افتاده ایم / گوش خود بر دم  شش نای  طرب بنهاده ایم 

دل رنجور به طنبور  نوایی  دارد  /دل صد پاره خودرا به هوایش داده ایم 

لرزش  سایه درختان  از پشت پنجره  روی دفترم  در گردش است  / باید بروم /وقت رفتن است  / تمام شب شاخه هارا یکی یکی شمردم  تا بخاطر بیاورم که از هرشاخه  چه غمی میبارد  در جدار خانه کوچکم  زندگی جریان دارد  میز صبحانه همسایه مرتب چیده شده است بوی قهوه تازه دم کرده فضا را پر کرده است  باید بروم به همراه یادگارها  وآنهارا باخود خواهم برد .

از این مردم   غیر از  مهربانی چیزی ندیدم حال باید بسوی آن شمع های واژگون شده برگردم  پرندگان خاموشند  تمام شب  ستاره هارا شمردم  ویکی را دزدیدم ودرون دفترم پنهان ساختم  بهترین ترانه هارا خواندم  دلم لبریز از شو ق خواندن آواز بود  اما صدایم درنمی آمد  غیر از ناله .

شب گذشته همه مدت چشمان من در اسمان به دنبال نیمه ماه گم شده بود وانرا نمی یافتم ونگاهم به سقفی بود که هران درانتظار فرویختنش هستم .

همه جیز درحال رقص است  باشادی مرا بدرقه میکنند  از پشت این پنجره  کوچک کلبه کوچک .

پرندگان در بیرون به دنبال دانه میکردند  وبهاربا همه زیبایی وعظمت خود دراینجا پهن شده است  وپرنده دیگری به دنبال جفت خود میگردد وبا صدای زیر خود پیامی میفرستد 

 چگونه روح این سر زمین مرا دربر رفته است ؟!

اینجا روی این زمین که  پناهگاه وتکیه گاه من است  گرمای غم دردلم بیشتر است  احساس پوچی میکنم  درختان این سر زمین مرا درآغوش گرفته اند وپناه داده اند  ویا من خود پناه گرفته ام  احساس راحتی میکنم .

آغولی دارم که درونش تنفس میکنم  ومشتی نوشته ها که روی آنها نشسته ام وباید آنهارا به دست تکنو لوژی بدهم  همه جارا  تمیز کنم  همه آنها از نهایت عشق گفته اند نه از نهایت تاریکی ها وزشتی ها وپلیدیها   بنا براین تنها برایم خودم خوب هستند نه برای این دنیا ومردمش .

میتوان با زیرکی مردم را تحقیر کرد 

میتوان به هر چیزی معمای شگفتی داد  ومیتوان تنها چشم به اسمان دوخت 

وبیهوده دل خوش داشت 

ومیتوان ابرهای سیاه  بی باران رادنبال کرد  

ومیتوان در مقابل محراب زانو زد  وایمان خودرا  به رخ کشید 

ومیتوان دریک کلیسای کوچک خدای  مهربان را دید 

ومیتوان با چند سکه  ایمان را خرید  و...

میتوان  ایمانرا درازای عشق فروخت / .پایان 

 " ازدفتر یادداشتهای   سفر لندن " ماه می 2016/............

ثریا ایرانمنش 26/04/2022 میلادی  برابر با  ششم اردیبهشت  تاریخ ایرانی !




 

هیچ نظری موجود نیست: