چهارشنبه، مهر ۰۷، ۱۴۰۰

ستاره خاموش

ثریا ایرانمنش  " لب پرچین " اسپانیا 

من باد نیستم / اما همیشه تشنه فریاد بوده ام  دیوار هم نیستم اما همیشه  اسیر  پنجه بیداد بوده ام !.......؟ 

غافل که دنیا درمیان چرخش  های باد عنان خودرا نیز از دست داده است وهمه بصورت گروهی به دنبال بادی هستند که از هر سو میوزد وناگهان تبدیل به طوفان ویا سیلی ویرانگر میشود  وجماعتی قربانی برجای میگذارد . 

سه دفعه این دستگاه را باز کردم وبستم  میلی به نوشتن نیز ندارم اکثر انها درون صندوق خانه پنهانند .  ودیر زمانی است که  از نهیب دردهای شبانه  همه قدرت خودرا ازدست داده ام  ایکاش کمی جوانتر بودم .

به تک تک ستارگان اسمان  که ناگهان گم میشوند مینگرم آنکه درگوشه اسمان نشسته هرروز نوراو کمتر 
 میشود آیا روز  آزادی آن سر زمین اسیر را خواهم دید؟  میلی ندارم در دامان باد  راه بروم واز او به التماس بخواهم با من همراه باش هنوز دیوارهای دوران کودکی مرا فریاد میزنند وناله میکنند وحال در ناله های شبانه خود  با دردهای نهفته  خاموش به سقف تاریک مینگرم  وچقدر از شما  دورم  خیلی دور وچقدر به شما نزدیکم حتی از نفس شما به شما نزدیکتر .

امروز پرتره ای زیبایی از او دیدم به راستی  قهرمانانه جلو میرود با آن موهای افشان که بر دور سرش مارپیج شده اند  تصویر زیبایی  نقاشی شده بود  .افسو س که دیگر غیراز همین کلمات چیزی ندارم هدیه کنم  دیگر نه آتشی است  ونه داغی  ونه سوزشی  . تنها فریادم درون اطاق تنهایی گم میشود .

دیگر میلی به ریختن اشک هم ندارم  اشکی نمانده  ودیگر شراب  روز گذشته هم مستی بمن نمیدهد وزمان خنده ها وسر مستی ها نیز گذشته است  .

بقول سعدی " بگذارتا بگریم چون ابر دربهاران / کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران / بگذار تا ابر غم را از همه چهره ها پاک کنم خودرا بیارایم تا آنها شاد شوند  بگذار تا چون شبنمی  درتو غرق شوم  وخورشید را نیز به حسرت وا بدارم /

 پیروزی از آن توست . اسب را زین کن وشمشیر را بردار وعقاب را به دست دیگر  و روانه میدان مبارزه شو تصویری از گذشته های دور ما .پایان

 ثریا ایرانمنش / 29/09/2021 میلادی 
 

هیچ نظری موجود نیست: