دوشنبه، تیر ۲۸، ۱۴۰۰

ورد سحری


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

آیین تقوی را  ما نیز دانیم / لیکن چه چاره با بخت گمراه / ما شیخ وواعظ کمتر شناسیم / یا جام باده  یا قصه کوتاه !..... "حافظ شیرازی " 

اینک زمان ان فرا رسیده که بین نیکی و سیاهی و روز و شب را انتخاب کنید !شما حتما نباید زرتشت را ستایش کنید  نباید سعی کند که اوباشید اما سعی کنید راه روش اورا درپیش بگیرید امروز درون هریک از شما  کودکی خوابیده که هنوز  بیدار نشده است اما زمان آن فرا رسیده که ان کودک را از خواب بیدار نمایید وبطور حمله ایران را پس بگیرید درغیر اینصورت مانند اسپانیا هشتصد سال درگیراین قوم آدمخوار خواهید ماند وراه فرار هم ئخواهید داشت اسپانیارا فرانسه نجات داد اما همسایه های شما همه عرب هستند وحسابی هم سیر شده اند ااز برکت آن سر زمین پر برکت که امروز ویرانه ایی بیش نیست .

 آنچه را که شما باید  داشته باشید پول وقدرت نیست  آینده شما  گذر گاهی سخت وناهموار است ولبریز از خطر  فریب آن پسر خوشگله را نخورید او بو میدهد خیلی هم بود میدهد بیهوده آن گردن بند زرتشت پاک اهواراییرا  برگردن  ودستهای الوده ا ش بسته  تا شمارا فریب دهد وان یکی ودیگر ی همه دربند خویشند .

امرو زاز صمیم دل دعا کردم  که ایزد توانا بشما کمک کند اگر چه ناسپاسی کردید ودلی را شکستید دل پدری را که برای شما زحمنت کشیده بود فریب چند شاعر ونویسنده ناتوان ونادانرا خوردید فریب اشعار پوچ و بی معنی انهارا خوردید فریب دعای نیمه شب را خوردید همه خیالی بودند کاسه های تهی از هوا  حال امروز شما به خانه وخانواده وسر زمین خود احتیاج دارید آنرا مفت در اختیار ادمکشان گذاشتید حال امروز آنها درخراسان شما مشهد مقدس شما استان رضوی شما دارند تعلیم آدمکشی را میدهند وآنجا را پایتخت حکومت اسلامی  قرار خواهند داد ازخواب برخیزید خمیازه کشیدن بس است کسی به کمک شما نخواهد آمد ایا درمیان شما مردی نیست مردانی وجود ندارند که از ناموس وطن دفاع کنند ؟ 

امروز تنها باید از سر زمین فنا شده گفت نه ازموضوعاتی دیگر .من امیدوارم که همه با هم چون یک انسان امیدوار دست دردست هم داده وایران خودرا بس بگیریم ناموس ما  عفت ما  فرزند ما پدر ما مادر ما ست چگونه راضی میشوید که جنایتکاران به آو تجاوز کنند وشمارا را فریب بدهند واز شما  برده بسازند آنهم چند موجود بد ترکیب از شکل و شمایل افتاه بدبخت دیروزی  که برای دو ریا ل همه چیز خودرا دراخیتار دیگران قرار میدادند .

نگذارید هیج سخنگو یا معلمی  ویا هرکه هست رویای شمارا به هم بریزد در هریک از وجود شما تنها یک رویا هست وان نجات سر زمین ما ایران میباشد  شما کاملا متعلق بخود هستید نه به دیگری  چرا برای هر نیاز به اراجییف آن زباله ها گوش فرا میدهید .یا تلویزوینهای خارجی که سد راه شما برای مبارزه هستند .ویا خود فروشانی در کسوت نویسنده وطناز ورقاص !

به نجوای درونی خود گوش فرا دهید  زمانی که ان نجوا خاموش میشود  شما باید بدانید که افکاری نادرست درسینه شما جای گرفته ویا درشعور شما  ویا  دردرون شما چیزی مختل شده است .

به رویاهای خود گوش کنید سر زمینی زیبا  لبریز از رودخانه ی پر اب وکوهستانی  خنک وچمن زارها وعشق درمیان سبزه ها ونوشیدن می درکنار لب جویبار وشنیدن نوای موسیقی واواز پرندگان  سالهای سالست که آنهارا از شما گرفته اند ودرگوشتان تنها صدای انکر الصوات ومرگ ونیستی نشسته است . 

باید برخیزید من ناتوانم  ودستم از انجا کوتاه اما هنوز شعور باطنم کار میکند ومیدانم دوست چه کسی ودشمن کجا نشسته است . آن پسر خوشگله مامور است که بعضی از نوشته ها مرا پاک کند ویا به نفع خود جمع آوری نماید از این پسر خوشگل ها در اطراف من زیادبودند من کودک نیستم زنی بالغ وکاردانم  شما باید راهتان  را  تا دور افتاده ترین  وسرد ترین  خلوتها  حتی تا سیاه ترین سرنوشت ها دنبال کنید تا به هدف مقدس خود که هما ن ازادی میهن عزیز است برسید . 

من بر این باورم که آن شاه کوچلو هم کاری از پیش نخواهد برد او نیز اسیر است حال بقیه اش به خود او مربوط میباشد من سالهاست که رفتار اورا زیر نظر  گرفته ام وسالهاست که به او تاخته ام اعتقادی به او ندارم  ما میتوانیم از نو شروع کنیم اما این بار دیگر با شکلی نوین واففکاری   بزرگ وجهان بینی  درست به اطراف مینگریم . این تنها یک اظهار نظر خصوصی است . ث

""روزهای پریشانی فرارسیده است  ایا ممکن است  آنها با خودشان فرهنگی نو را به همراه بیاورند ؟ 

گذرگاه عشق  برای  سفر بسیار سخت است  زیرا ازهر سو  با بی اعتقادی مواجه میشود . " از کتاب گذرگاه عشق هرمان هسه " "

پایان / ثرریا ایرانمنش / 19/ 07/ 2021 میلادی !


هیچ نظری موجود نیست: