چهارشنبه، خرداد ۱۹، ۱۴۰۰

از هم گریختیم

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

از هم گریختیم وان آتشین  پیاله دلخواه را دریغ بر خاک ریختیم !!!!!

این کاری بود که ما ایرانیان انجام دادیم فریب بزرگی بر سر ما فرود آمد: 

 بنام مردان وز نان روشنگرا و روشنفکر ودو دستگی ونفاق ودو طبقه شدن جامعه که امروز بشکل مضحک وخنده دار ان  دوباره شکل گرفته است وعده ای دهاتی ویا شهرستانی ویا تازه واردین از اقوام دیگر درجایگاه بزرگان نشسته اند وزیر دستانشان برای قطره ای آب  له له میزنند .

شب گذشته >بنیاد نوروز>  توانسته بود چند تانکر اب را به روستاهایی که بی آب وبدون غذا بودند بفرستد بیست روز  بود که آن طرفها اب نبود درعوض مادر مهربان برایمان واکسن های کشنده میفرستد ! بجای اب وغذا !و والاگهر که  سر انجام تصمیم کرفتند شاه بشوند ! کمی دیراست عزیزم . زیادی  برای اینکار پیر شده ای همان بهتر که  روی  صندلی هایت معلق بزنی وبا دموکراتهای چپول تازه به دوران رسیده حال کنی آنها بیشتر بتو حال میدهند تا مردم گرسنه وتشنه ودربند اسیر سر زمین ایران که دارد رو به فنا میرود . 

برای چه کسی میل داری پادشاهی  کنی ؟  اکثر بازار آنهاییکه برایت سر ودست میشکستند نیز ورشکسته ویا دکانشان را تخته کردند مگر آنکه دربیت بزرگ تصمیم ارباب عوض شده باشد وترا برای قربانی بفرستند .

هنوز سر به هرکتابخانه ای میزنم  از طریق همین دستگاههای منحوس هنوز  نوشته ها وگفته ها وسروده های همان بچه های قدیم زیر نام های دیگر به چاپ رسیده است و هنو ز آن مارمولک پیر درکنج پاریس دارد زیر آفتاب داغ نفس نفس میزند تا سر انجام خودرا به روی صندلی ریاست بکشاند با مشتی پیرو پاتال زوار دررفته مردنی ....نه گمان نکنم بتوان آن ویرانه سرارا به این زودی تعمیر کرد باید انرا ویران ساخت واز نو با معماری جدید وطبق دلخواه ارباب بزرگ آنرا ساخت  دیگر نمیتوان بر فرار هیچ مدرسه ای نوشت که " توانا بود هرکه دانا بود / زدانش دل پیر برنا بود / ! همه اینها به زیر خاک رفته اند واز اذهان فرار کرده وفراموش شده اند . مجسمه کاوه آهنگر را ازجای برداشتند  نماد ضد ظلم وستم بود بر ضد ضحاکان زمانه از مجسمه نیز ترسیدند . حال دربین حیوانات مشغول کاوشند تا یکی را برای ما بفرستند  وواکسن ها همچنان قربانی میگیرند .

روز گذشه دردست زنی مسن روزنامه ای دیدم که نوشته ای را از بیل گیت چاپ کرده بود در بیست واندی سال پیش که "  جمعیت دنیا باید کم شود با واکسنهای کشنده "  درکانال تلگرام آنرا دیدم .  بلی ایشان به زمینها احتیاج دارند به هوای تازه برای مزرعه حیواناتشان وانگورهای شفاف برای شراب ....غیره 

مردم اکثر زمین هارا دراختیار دارند  حال یا باکمک پلیس وکشتار آنهارا میگیرند همان کاری را که در اهواز ما انجام میدهند تااعرابی  برای خود یک سر زمین جدید بوجود   اورد  ویا با کمک کارهای بهداشتی وهنر مندانه وکمک های دیگر ! ....وسرانجام شاید تجزیه ای صورت بگیرد تا خیال آنها راحت شود وبهتر  بتوانند  کنترل خودرا انجام دهند >

من باید روز روشن در زیر نور چراغ بنویسم آفتاب تا انتهای اطاق  میرسد  واطاق را داغ مانند جهنم میسازد باید کرکره هارا پایین بکشم من به این افتاب در زمستان احتیاج داشتم  نه د رتابستانی گرم وداغ  بنا براین به سختی میتوانم کلماترا بیابم وذهنم را متمرکز کنم روی انچه را که مینویسم .

هنوز با کاغذ وقلم رابطه ام قطع نشده وشب گذشته  داستانم را شروع کردم روی کاغذ بهتر میتوان نوشت این دکمه ها و این دستگاه افکار  ترا میمکد و میخورد واز بین میبرد .  

بیادروزهایی هستم که هفته ای یکبار با دوستی برای ناهار به دشت وکوه وصحرا میزدیم  ناهاری وشرابی خریدی این تنها تفریح ما بود وامروز او پیر وفرسوده درگوشه ای نشسته حتی خریدهایش را آن لاین انجام میدهد نگران مرگ خویش ویا همسرش میباشد !!! ومن دراین گوشه هنوز با تمام قوا بآآن  بیماری وحشتناک میجنگم گهی عریان وگهی پنهان خودی میارایم تا دیگران ندانند درپس پرده چه ها میگذرد .

پایان / ثریا ایرانمنش / -09/06/2021 میلادی !


 

هیچ نظری موجود نیست: