پنجشنبه، خرداد ۱۳، ۱۴۰۰

تیمارستان


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

ای دل ز جان گذر کن -  تا جان جان ببینی / بگذار این جهان را - تا آن جهان ببینی

تا نگذری  زدنیا هر گرارسی به عقبی /  آزاد شو از این جهان - تا بی گمان ببینی 

روزی   نوشتم که دنیا یک بیمارستان بزرگ است و امروز با کمال تاسف باید بنویسم که این بیمارستان  تبدیل به تیمارستان بزرگ شد و ما دربین دیوانگانی  راه میرویم که ظاهرا بی آزارند اما در باطن خون را طلب میکنند.

هنوز بی اعتمادید؟  ویا هنوزامید دارید ؟ من اینده ای را درپیش روی  خود ودنیا نمیبینم روزی در  انسانها چیزی پنهان بود که سر انجام عیان میشد  ولکه های کثیفشان  را می شست و میبرد و شانس زندگی را به دیگران میداد  امروز ما دریک محاصره بزرگ دریک زندان بزرگ اسیریم دیگر آن ساده لوحی و مهربانی در هیچ یک از انسانها دیده نمیشود  امروز همه باید بعنوان  یک مسافر یک برگه را باخود حمل کنیم که در روی آن همان مهر ابدی زده شده همان مهری که روی همه منو های رستورانها نیز دیده میشود  .کجا میروی ؟ چی میخوری ؟ با چه کسی راه میروی چند بار به توالت میروی ؟ .اگر کمی بیشتر  بخواهی حرف بزنی فورا ترا زیر یک خط بطلان میبرند واز معرکه جدایت میکنند ونان نداری تا قوت روزانه ات را بخوری  چنانکه امروز هم چندان نانی دربازار یافت نمیشود .

چه آروزهایی در کودکی داشتیم و اصراری بود که زودتر بزرگ شویم تا بتوانیم سرخاب مادرا به گونه های خود بمالیم  امروز آن ساده لوحی وکودکی نیز گم شده است همه ازهم گریزانند وآن گنده ها هم نه میخواهند ونه میخواستند  تنها راه برو تنها بنشین وتنها زنجیرت دردست ماست ما آنرا به هرکجا که میل داریم میکشیم وپرودگار چه ادمهای سر به زیر ومطیعی خلق کرده است همه مانند گوسفند بسوی کشتارگاههای خود میروند .

قیصر ها  وسرداران  گم شدند امروز باید در مقابل مشتی بی خرد زانو بزنیم  اعتماد کنیم  مباد ا به آنها  سوء زن داشته باشیم  نه هراسی نداشته باشید .

زرتشت ما مرد  ان نی زن ابدی وازلی او مارا لبریز از عشق کرد وامروز أن عشق از ما رویگردان است  باید آن شیطان پرستان را  مقدس شمرد وبه انها تکیه نمیاییم  معلمین کتابهای درسی به دو تعیلم بیشتر علمی نمیدهند  اول دولت سپس ملت  ....... هورا اولی جای خودرا به دیگری داد وسومی برای هیمشه بر صندلی قدرت چسپید ه است پایین کشیدن ان سخت مشگل میباشد کسانی بر این صندلی های  نشسته اند که نشانی از انسانیت ومهربانی درآنها  دیده نمیشود رباط هستند گویی انهارا از اهن وحلبی ساخته اند  از آن  خلوص انسانی  پایین غلطیده و روی فرشهای گرانبهای زیر پایشان غلط میزنند .

روز گذشته دخترم با افتخار میگفت که امتحانات آخر سال پسرم همه با درجات عالی تمام شدند ؟؟ حال درفکر یک دانشگاه خوب بود ! طفلک معصوم هنوز درهمان زمان خودش قفل شده وکتاب هیلیری وبیل و ابو عمامه  خوب مغز اورا شتسشو داده اند او خیال میکند هرچه را که دران کتابهای دستوری خوانده درست است . او هنوز کشتن هارا ندیده است کشتن دلهارا کشتن ارواح پاک را کشتن قلبها را .وکشتن انسانهای بی گناه را .

فریادهایی ازهر سو به آسمان میرود بدوید . فرار کنید آتش  سوزی بزرگی در راه است اما مردم آهسته اهسته راه میروند 

گویی گوش هایشان نیز کر  شده چه چیزی بخورد شما داده اند  تبلیغات زیبایی که شیر  برای قلب شما تجویز میکند ؟ ....

 فرمودند که یکی از واکسن ها روی عضلات قلب فشار میاورد واگر قلبی ضعیف بود غزل خدا حافظی را میخواند  همه آنها همین هستند اما  نباید نامی از آنها برد فورا برایت یک اخطاریه  میرسد که اهای ...پاهایت  را کمی از خطی که ما به دور تو کشیده ایم بیرون گذاشته ای .......ایا به دور عیسی مسیح نیز آنها یک دایره کشیدند و او را مجبور ساختند چهل روز  با تکه نانی و کوزه ای اب میان ان خط بنشیند ؟ تا بتواند صلیب خودرا روی شانه هایش حمل کند ؟ همه ما یک صلیب سنگین روی شانه هایمان داریم باید تا آخر خط آنرا با خود حمل کنیم هر روز هم طول ان بیشتر میشود .....دیگر تا پایان  راه چیزی نمانده است

روز ی همه این رنجها به پایان میرسد وبرای نسل اینده رنجی ازنوع دیگر پدید خواهد آمد .  پایان  

بر بند  چشم دعوی  - بگشا چشم معنی / یکدم زخود نهان شو  - ا.ورا عیان بینی..........شمس تبریزی 

ثریا ایرانمنش / 03/06/2021 میلادی 


هیچ نظری موجود نیست: