ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
----------------------------------------
میستایم ترا ای عشق . میخوانمت بسوی خود . ای عشق / می پرستمت ای ستاره پرشرر .
ای پرده دلفریب رنگا رنگ / / میستایمت ای غرور پرشکوه.
می بوسمت ای صبح گلگون بیداری و.... ای فردای بی امید
با تو امید دردلم گره میخورد . ای عشق
دیر گاهیست که بی تو زیسته ام وبه حرم رفته در مقابل بت ها خم شدم /
دیر گاهی است که خسته از تو دراشکهای خویش گم شدم
سلام برتو ای عشق !
هرگام که بر میدارم بسوی تو میایم وبتو نزدیکتر میشوم
راهی بدون بازگشت .
درسینه سرد و وسخت من انبوهی ازرشته های نامریی بوچود امد .
به امید درمان. وبه امید فردای بی فردا
حال دردامن پاک تو نشسته تم ای عشق با فردای ادامه دار
میخواهم این باشد
پایان شکنجه هایم . ای فردای طولانی
میخواهم از این شب تاریک برون ایم وبسوی تو پرواز کنم فردای من بسوی تو جاریست . ای عشق
رنج است / درد است ونا امیدی /آتش است وسوزش گرمای خورشید .
با تو ای عشق به کنار چشمه های جوشان وسپیده خنکی خواهم رفت
چرا که میل دارم از این شب تاریک بیرون ایم
با تو ره می سپرم با توهمراهم وبا تو همگام
واین آخرین راه من است . راهی بدون بازگشت .
نابینایان . عوام فریبان که کورهارا بر سپر خود نشانده اند
وان کورهای مادر زاد
آن آلوده دامنان وعوام فریبان را چون جان دراغوش میکشند
من راه فرار را یافتم وبسوی تو آمد م ای عشق ای نجات بخش ارواح پاک
من درمیان آنان ئخواهم ماند بگذار خود همه چیز را درهم بشکنند
بسوی تو آمدم . ای عشق آغوش باز کن ومرا در اغوش خود پنهان کن که پر تنهایم . ثریا
پایان
ثریا ایرانمنش / 26062021 میلادی 1برگکه های خشک شده .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر