خبر ها رسید. همه چیز به ناگهان شوت شد. کیف. دخترکم را مردی از درون اتومبیلش بیرون کشید وبرد وخودش را. وی زمین انداخت دستش در رفت وعظلات دنده های نازکش صدمه دید خاله فوت شد. همه چیز ها. را باید از نو کنسل کرد واز نو. درست ساخت ، تنها گناه ما این بود که دور هم آنهم نیمه کاره جمع شدیم
حال در انتظار بلاهای دیگری هستم
هرکه بود. از قبل در انتظار پارک کردن اتو مبیل او بود بیچاره درون کیفش تنها ده یورو پول داشت کارت ها بانکی وکارتهای بیمارستان وغیره و همه چیز کارت بود تلفن. حالا در خانه با دست باندپیچی شده خوابیده پلیس مشغول اکتشافات !!!!است. اما بی فایده،
خوب جناب ریاست سرنوشت آیا کار دیگری با من داری هنوز چیزی باقی مانده لعنت بر تو ای هزار لعنت بر تو آدمکشان دزدان فاحشه ها راحت زندگی میکنند و..... دیگر هیچ .
دو شنبه لعنت شده
دازدهم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر