ثریا ایرانمنش لب پرچین " اسپانیا
چو هر خبری که شنیدم رهی به حیرت داشت /از ای سپس من ..رندی و وضع بیخبری
امشب است یلدا ویا فردا شب است یلدا و یلدا همیشه سایه اش بر سر ماست برایم فرقی ندارد برای ما هرشب شب یلداست بی صبح روشن .
به قله صبح روشن رسیدم رفیقان راهم کو ؟ شب تاریک دوباره سرازیر شد همه جا شب است وچراغ راهنمایی نیست شب است وکولاک وسیاهی بیهوده گردهم میچرخیم .
خاموش تر از همیشه می نشینم دیگر نمیگذارم اندیشه ای در من رشد کند چرا که میدانم انرا خاموش خواهند نمود
د راینجا لبی به لبخند باز نمیشود اینجا حریم رحمت پروردگار نیست چرا که قرنهاست پرودگار جهان را بحال خود رها کرده است وپیامبرانش مفقود شده وپیامبران دروغین بر عالمی که او ساخته بود حاکمند .
دیگر لبخندی بر لبها نخواهد نشست وسبزه زاری بوچود نخواهد آمد وروزهایی که از عشق لبریز بودند دیگر برای همیشه تیدل به یک شب تاریک شدند ویلدای بزرگ بر جهان سایه افکند جانوارن از سوراخهایشان بیرون آمدند وبا موهای آشفته جهانرا دردست گرفتند .
دیگر آن روزهایی که ارتفاعش پایانی نداشت تمام شدندوما همه دریک چاه سقوط کردیم چاهی که ارتفاع مهیبی دارد .چه کسی خواهد توانست تکه ای خورد شده مرا ا زته اب گل الوده این چاه برون آورد ؟ واز نو بسازد ؟
روز گذشته بسته بزرگی با یک کارت تبریک از بانویی داشتم که نه اورا دیده ونه میشناسم تنها همکار دخترم میباشد بانویی اتگلیسی به همراه دعای خیر برای سلامتی من با کادوهای او عکس گرفتم برایش فرستا دم وسپاسم را تقدیم داشتم وشر منده ازاینکه چگونه باید جبران کنم تنها باین میاندیشیدم که دراین جهان ویران وخالی ار هر مهر ومحبتی هنوز کسی هم هست که کمی بمن میاندیشد . .
یلدای برای همه شاد وخرم وبامید یک صبح روشن ویک پیروزی که نمیدانم نام دیگرش چیست اما میدانم نام دیگراو سلامتی است .
درخاتمه با سپاس از شما عزیزانی که گاه گاهی مرا یاد میکنید عمرتان دراز ومهرتان پایدار.
ثریا ایرانمنش . یکشنبه 20 دسامبر 2020 میلادی !!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر